یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 23 مرداد 1394برچسب:رکوع, :: :: نويسنده : علی

فصل پنجم در ركوع است
بدان كه در هر ركعتى از ركعات نماز فريضه و نافله يك ركوع لازم است
مگر در نماز آيات كه در هر ركعتى از آن پنج ركوع واجب است چنانكه مى‌آيد.
و ركوع در نماز ركن است كه به ترك آن عمداً يا سهواً نماز باطل است.
و هم چنين به زياده‌ى آن در فريضه، نماز باطل مى‌شود
مگر در نماز جماعت كه ركوعِ زائد به قصد متابعتِ امام، مبطل نماز نيست.
و واجبات ركوع چند چيز است:

اول
خم شدن به نحو متعارف به قدرى كه دو دست او به زانوها برسد و كفايت مى‌كند رسيدن سر پنج انگشت به زانو و لكن احوط آن است كه آن قدر خم شود كه كف دست به زانو برسد‌ ...

دوم
ذكر گفتن در آن و احوط اختيار تسبيح از افراد ذكر است و مخيّر است كه سه مرتبه «سبحان الله» بگويد كه آن را «تسبيحه‌ى صغرى» گويند. يا يك مرتبه بگويد: «سبحان ربّى العظيم و بحمده» و آن را «تسبيحه‌ى كبرى» گويند. اگر چه اقوى، كفايت مطلقِ ذكر است از «سبحان الله» يا «الحمد لله» يا «لا اله الا الله» يا «الله اكبر» يا غير آن كه به قدر سه تسبيح صغرى باشد. پس كافى است سه مرتبه «الحمد لله» يا سه مرتبه «الله اكبر» و امثال آن.

سوم
طمأنينه در ركوع به مقدار ذكر واجب بلكه احوط طمأنينه در حال ذكر مندوب است نيز، در صورتى كه به قصد ورود به عمل آورد. پس با ترك طمأنينه عمداً نماز باطل است به خلاف ترك سهوى كه مبطل نماز نيست بنا بر اصح، اگر چه احوط با ترك طمأنينه مطلقاً اگر چه سهواً باشد از سر گرفتن نماز است بلكه احوط با ترك طمأنينه سهواً در ذكر واجب نيز استيناف است.

چهارم
سر بلند كردن از ركوع تا به حدّ قيام برسد و اگر پيش از ايستادن عمداً به سجده رود نمازش باطل است.

پنجم
طمأنينه در حال قيام بعد از ركوع و ترك آن نيز عمداً مبطل نماز است.

شنبه 27 تير 1394برچسب:مُدّ, :: :: نويسنده : علی

مُدّ.

[ م ُدد ]
(ع اِ)

مُدّ، پُریِ دو کفّ است از طعام.
(رسالۀ اوزان و مقادیر مقریزی).

پیمانۀ یک منی.
(زمخشری از یادداشت مؤلف).

قسمی پیمانه است و اصلش اینکه شخص دو [ کف ] دستش را بازکند و آن را از طعامی پر کند.

ج، امداد، مداد، مُدَد، مِدَد، مَدَدَة است.

و در مورد وزن هر مدّ شش قول است که با حساب اعشاری بدین شرح است:

قول نخست:

هر مد برابر یک رطل و ربع رطل ٩٠ مثقالی است معادل با ٣٨٦/٦٠٢ گرام .

قول دوم:

هر مد برابر یک و ربع رطل ٩١ مثقالی و معادل ٣٩٠/٨٩٧ گرام است.

قول سوم:

هر مد یک رطل و ثلث رطل ٩٠ مثقالی و معادل ٤١٢/٥٦٣ گرام است.

قول چهارم:

هر مد یک رطل و ثلث رطل ٩١ مثقالی و معادل ٤١٦/٨٥٨ گرام است.

قول پنجم:

هر مد دو رطل ٩٠ مثقالی معادل ٦١٨/٥٦٢ گرام است.

قول ششم:

در مذهب امامیه هر مد ٢٠٢/٥ مثقال و معادل ٦٩٤/٨٨٣ گرام است.

در مذهب فقیه حلی [ علامه ] و شیخ جعفر کاشف الغطاء هر مد ٢٠٤ و سه ربع مثقال و معادل ٦٩٤/٨٨٣ گرام است.
(از متن اللغة).

- مد نبی; سه کیلجه; یعنی صاعی و نیم باشد.
(یادداشت مؤلف).

مد نبی، چار یک صاع است. (منتهی الارب ).

مد:

رطل و ثلث بالعراقي و قيل هو رطلان.
(بحر الجواهر).

پيمانه اي است به اندازۀ دو رطل نزد اهل عراق و يک رطل و ثلث رطل نزد اهل حجاز.
(از زمخشري)
(از منتهي الارب)
(از مهذب الاسماء).

يا مقدار پري دو دست مرد ميانه چون هر دو کف را پر کند و همين است وجه تسميۀ آن.
(از منتهي الارب).

سيدمحمد مؤمن در رسالۀ مقادير گويد:

در کتب فقه مد که پيمانه اي است برابر يک من يا نزديک به آن، به تقريب تحقيق زکات مال و زکات فطر و به تقريب بعضي از کفارات و غير آن مذکور سازند. و مد بنابر آنچه در قاموس و صحاح مذکور است دو رطل عراقي است و معتبرين فقهاء [ شيعه ] چون شيخ مفيد در ارشاد و شيخ شهيد در کتاب دروس، مد را دو رطل و ربع عراقي بيان نموده اند. پس مد بنابر قول فقهاي عظام دويست و نود و دو درهم خواهد بود. در دروس نيز تصريح به اين معني فرموده. و بنابر تفسير و بيان اهل لغت يک مد دويست و پنجاه و هفت درهم و يک بخش از هفت بخش يک درهم است. و شايد که اختلاف مزبور که در بيان مذکور شد به حسب زمانها يا امري ديگر باشد ... صاحب قاموس در بيان مد آورده که آدمي که دست و انگشتان او در بزرگي و کوچکي ميانه باشد هرگاه که هر دو دست خود را از غله پر سازد چنانکه انگشتان را دراز کرده باشد مقدار پيمانه مذکور است و دعوي نموده که من تجربه کرده ام و اين را موافق يافته ام. و صاحب اين رساله گويد که آنچه صاحب قاموس آورده و دعوي تجربه نموده در برنج و ذرت و بعضي از اجناس موافق نيست، مقدار مذکور کمتر ازدو رطل بود، بعضي نزديک به ربع سيه از دو رطل کم ظاهر شد و بعضي از اين کمتر. اما آنچه گفتند در گندم، قدري موافق است چرا که مقدار گندم که هر دو دست را از آن پر کنند گاهي ده سيه و ده توله و گاهي اندکي کمتر از اين و گاهي اندکي بيشتر از اين ظهوريافت، و دو رطل نزديک به اين است ... پس اگر در بيان صاحب قاموس اندک تقييد و تخصيص مي بود اولي و اوضح بود.
(از فرهنگ نظام)
(از فرهنگ فارسي معين).

رجوع به نقود و فرهنگ دزي و مفاتيح العلوم شود.

چهار شنبه 17 تير 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

... در احكام جماعت ...

احوط آن است كه مأموم در دو ركعت اول از نماز اخفاتى، ترك قرائت كند در صورتى كه در آن دو ركعت با امام باشد
اگر چه اقوى، جواز قرائت با كراهت است.
و بر فرض آن كه ترك قرائت كند، مستحب است كه مشغول تسبيح و تحميد الهى و صلوات بر محمد و آل او باشد
و در دو ركعت اول نماز جهريّه، اگر صداى امام را در قرائت، همهمه‌ى او را بشنود بايد ترك قرائت كند بلكه احوط و اولى آن است كه در حال قرائتِ او ساكت باشد و قرائت را گوش كند اگر چه اقوى جواز مشغول بودن به ذكر و نحو آن است در آن حال.
و هر گاه صداى امام و لو همهمه‌ى او را نشنود جايز است براى او قرائت حمد و سوره، بلكه استحباب آن قوى است و احوط آن است قرائت كند به قصد قربت مطلقه بدون قصد جزئيّت؛ هر چند اقوى جواز آن است به قصد جزئيّت نيز.
و در دو ركعت اخيره‌ى نماز اخفاتى و جهرى مثل منفرد است كه واجب است به وجوب تخييرى در آن بين قرائت حمدِ تنها يا تسبيحات اربعه چه امام در آنها قرائت كند يا تسبيحات بگويد و چه مأموم قرائت او را بشنود يا نه.

شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

کُـــــــرّ.

[ ک ُرر ]
(ع اِ)

...
(اصطلاح فقه
)

آبگیری که هر یک از طول و عرض و عمق آن سه وجب و نیم باشد.

پیمانه جهت آب، و آن به مقدارِ آبی است که با ملاقات نجاست نجس نشود.
اندازۀ آب که در مکعبی بگنجد که هر یک از ابعاد آن (طول و عرض و عمق) سه وجب و نیم باشد
و آن نزدیک ٣٥٠ لیتر است.

...

شنبه 29 آذر 1393برچسب:استخاره, :: :: نويسنده : علی

استخاره.
[ اِ ت ِ رَ ]
(ع مص)

- استخارت.
خواستن بهترین اَمرین.
بهترین خواستن.
طلب خیر کردن.
نیکوئی جستن.
- خیر خواستن از خدای تعالی.
- مهربانی کردن خواستن از کسی.
مهربانی خواستن.
- استخارۀ ضبع ; چوب در سوراخ کفتار کردن تا از سوراخ دیگر بیرون شود.
- استخارۀ منزل ; پاک و پاکیزه کردن جای را.
- بانگ کنانیدن صیاد آهوبره را تا مادر را نزدیک وی آرد و صید کند.
- آگاهی جستن از غیب در مآل کاری. نزد سنّیان بچند دستور است مختصر آنکه دعای قنوت یا دیگر ادعیه خوانده بخسبند آنچه شدنی باشد مناسبات آن بخواب مشاهده کنند و اکثر شیعیان استخاره به این طور کنند که بعد از خواندن ادعیه چشم بسته تخمیناً مقام ثلث دانه های تسبیح را بدو انگشت میگیرند و از آنجا تا امام دو دو دانه طرح میکنند اگر در آخر یک دانه ماند علامت خیر است و اگر دو ماند علامت شر است.
با قرآن یا سبحه و امثال آن تمییز بدی یا نیکی فعل منظوری را بدانسان که مأثور است خواستن.
تفأل کردن با قرآن یا سبحه

آن دم (هر گه) که دل بعشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
حافظ

امثال:
- استخاره دل آدمی است.
- اول استشاره بعد استخاره.

- مطلق فال

- استخارۀ ذات الرّقاع ; رقعۀ ذات الرقاع. نوعی است از استخاره که برای استجازت ارتکاب امری بر رقعه ای «اِفعَل» و بر رقعۀ دیگر «لا تَفعَل» نوشته، آن رقعه ها را پیچیده زیر گوشۀ مصلّی گذارند، بعد از ادای نماز چشم پوشیده یکی را از آن دو رقعه برآرند و از امر و نهی هرچه آید بدان کار کنند.

سه شنبه 14 مرداد 1393برچسب:وتیرة, :: :: نويسنده : علی

وُتَـــیـــرَة.
[ وُ ت َ رَ ]
(ع اِ)
دو رکعت نماز نافله که پس از نماز عشاء نشسته بجا آورند.

سه شنبه 7 مرداد 1393برچسب:نماز عید, :: :: نويسنده : علی

یادداشتهایی دربارۀ نماز عید

از امام صادق عليه السّلام در مورد نماز عيد قربان و عيد فطر سؤال كردند، آن حضرت فرمودند :
دو ركعت بخوان به جماعت يا غير جماعت، و «هفت تكبير» در ركعت اول و «پنج تكبير» در ركعت دوم بگو (هفت تكبير ركعت اول با تكبيرة الإحرام شروع و تكبير هفتم براى ركوع، و از پنج تكبير ركعت دوم، پنجمين تكبير براى ركوع، و بقيه تكبيرات در ركعت اول و دوم براى قنوت است بنابر این در رکعت اول پنج قنوت و در رکعت دوم چار قنوت داریم و قبل از هر قنوت یک تکبیر).

وَ قَدْ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) عَنِ التَّكْبِيرِ فِي الْعِيدَيْنِ فَقَالَ «اثْنَتَا عَشْرَةَ تَكْبِيرَةً»؛ «سَبْعٌ» فِي الْأُولَى وَ «خَمْسٌ» فِي الْأُخْرَى...

***

و هذه الصلاة فرض لازم لجميع من لزمته الجمعة على شرط حضور الإمام و سنة على الانفراد عند عدم حضور الإمام فإذا كان يوم العيد بعد طلوع الفجر اغتسلت و لبست أطهر ثيابك و تطيبت و مضيت إلى مجمع الناس من البلد، لصلاة العيد، فإذا «طلعت الشمس» فاصبر هنيئة ثم قم إلى صلاتك بارزا «تحت السماء» و ليكن سجودك على الأرض نفسها فإذا قمت فكبر تكبيرة تفتتح بها الصلاة ثم اقرأ فاتحة الكتاب و «سورة و الشمس و ضحيها» ثم كبر تكبيرة ثانية ترفع بها يديك و اقنت بعدها فتقول ... ثم تكبر السابعة و تركع بها فتكون لك قراءة بين تكبيرتين و القنوت «خمس مرات» فإذا رفعت رأسك من السجود إلى الثانية كبرت تكبيرة واحدة و قرأت الحمد و سورة «هل أتاك حديث الغاشية» فإذا فرغت منها كبرت تكبيرة ثانية ترفع بها يديك و تقنت به ... [المقنعة]

***

وَ يُكَبِّرُ تَكْبِيرَةَ الِاسْتِفْتَاحِ فَإِذَا تَوَجَّهَ قَرَأَ الْحَمْدَ وَ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» ثُمَّ يَرْفَعُ يَدَهُ بِالتَّكْبِيرِ ... ثُمَّ يُكَبِّرُ السَّابِعَةَ وَ يَرْكَعُ بِهَا فَإِذَا صَلَّى هَذِهِ الرَّكْعَةَ قَامَ إِلَى الثَّانِيَةِ فَإِذَا اسْتَوَى قَائِماً قَرَأَ الْحَمْدَ وَ سُورَةَ «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا» ثُمَّ يُكَبِّرُ تَكْبِيرَةً ... [مصباح المتهجّد]

سورةُ الأعلى‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى (1) الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى (2) وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدى‏ (3) وَ الَّذي أَخْرَجَ الْمَرْعى‏ (4) فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‏ (5) سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‏ (6) إِلاَّ ما شاءَ اللهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى‏ (7) وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‏ (8) فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‏ (9) سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‏ (10) وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى (11) الَّذي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى‏ (12) ثُمَّ لا يَمُوتُ فيها وَ لا يَحْيى‏ (13) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى (14) وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى (15) بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا (16) وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ (17) إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى‏ (18) صُحُفِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‏ (19)

سورةُ الشّمس‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4) وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (5) وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6) وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (9) وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (10) كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (11) إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (12) فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها (13) فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها (14)وَ لا يَخافُ عُقْباها (15)

***

أَنْ يَقْرَأَ فِي الْأُولَى بَعْدَ الْحَمْدِ سُورَةً ثُمَّ يُكَبِّرُ خَمْساً وَ يَقْنُتُ عَقِيبَ كُلِّ تَكْبِيرَةٍ بِمَا سَنَذْكُرُ ثُمَّ يُكَبِّرُ السَّادِسَةَ وَ يَرْكَعُ وَ يَسْجُدُ سَجْدَتَيْنِ ثُمَّ يَقُومُ فَيَقْرَأُ الْحَمْدَ وَ سُورَةً ثُمَّ يُكَبِّرُ أَرْبَعاً وَ يَقْنُتُ عَقِيبَ كُلِّ تَكْبِيرَةٍ ثُمَّ يُكَبِّرُ وَ يَرْكَعُ وَ يَسْجُدُ وَ يَتَشَهَّدُ وَ يُسَلِّمُ وَ الْقُنُوتُ وَاجِبٌ مَعَ وُجُوبِ الصَّلَاةِ لَا مَعَ نَدْبِهَا وَ صِفَتُهُ كُلَّمَا رَفَعَ يَدَيْهِ بِالتَّكْبِيرِ قَالَ

"اللَّهُمَّ أَهْلَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ
وَ أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ
وَ أَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ
وَ أَهْلَ التَّقْوَى وَ الْمَغْفِرَةِ
أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذَا الْيَوْمِ
الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمِينَ عِيداً
وَ لِمُحَمَّدٍ (ص) ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ مَزِيداً
أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ أَدْخَلْتَ فِيهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ
وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ
صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ فِيهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ
وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُكَ الْمُخْلِصُونَ [الصَّالِحُونَ]"

وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ يُسَبِّحَ بَعْدَ التَّسْلِيمِ بِتَسْبِيحِ الزَّهْرَاءِ (ع) وَ يَقُولَ اللَّهُمَّ إِنِّي تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ إِمَامِي إِلَى آخِرِهِ [مصباح الکفعمي (ره)]

سه شنبه 24 تير 1393برچسب:استنباط, :: :: نويسنده : علی

استنباط.
(ع مص)
- به آب رسیدن چاه کَن.
آب برآوردن.
بیرون آوردن آب.
الاستنباط، استخراج الماء من العین، من قولهم نبط الماء، اذا خرج من منبعه.
-
نبطی شدن.
نبطی شدن قوم.
-
بیرون آوردن چیزی.
طلب ظهور امری کردن.
-
چیدن.
-
استنبط الفقیه :
اذا استخرج الفقه الباطن بفهمه و اجتهاده.
الاستنباط اصطلاحاً استخراج المعانی من النصوص بفرط الذهن و قوة القریحة.
- استنبط (مجهولاً) : یعنی آشکارا شد بعد پنهان شدن.
-
علم استنباط المعادن و المیاه :
و هو علم یبحث فیه عن تعیین محل المعدن و المیاه اذا لمعدنیات لابد لها من علامات یعرف بها عروقها و هو من فروع علم الفراسة.
-
علم استنباط المیاه :
و هو علم تتعرف منه کیفیة استخراج المیاه الکامنة فی الارض و اظهارها و منفعته احیاء الارضین المیتة و افلاحها.

... عَنْ أَبِي بَصِيرٍ

قَالَ :

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللهِ الصّادق (ع) :

إِنَّ

عِيسَى بْنَ أَعْيَنَ

يَشُكُّ فِي الصَّلَاةِ

فَيُعِيدُهَا

قَالَ :

" هَلْ يَشُكُّ فِي الزَّكَاةِ

فَيُعْطِيَهَا مَرَّتَيْن ؟ "

یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

قَالَ أبوعبدالله الصادق علیه السّلام :

لَا بَأْسَ

أَنْ

يَعُدَّ الرَّجُلُ صَلَاتَهُ

بِخَاتَمِهِ

أَوْ

بِحَصًى

يَأْخُذُ بِيَدِهِ

فَيَعُدُّ بِهِ



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 1765
بازدید کل : 105803
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content