یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
سه شنبه 3 تير 1393برچسب:تکتّف, :: :: نويسنده : علی

تَکَـتُّـف

- جهجهان رفتن.
برجستن کتفان در رفتار خود.
و کتفان ملخی را گویند که تازه به پریدن آمده باشد.
- بلند گردیدن فروع شانه های خیل.
- بر سینه گذاشتن دستها در نماز.

*******

مُتَکَتِّف

جهجهان رونده.
آن که در راه رفتن شانه ها را بلند میدارد و کسی که میـجنباند شانه را در رفت.

*******

نَحر

سینه کشان ایستادن [ در نماز ]،
یا دست راست بر دست چپ نهادن،
یا سینه مقابل قبله کرده ایستادن.
یا دستها را مقابل پیش سینه بلند کرده ایستادن.
دست راست بر دست چپ نهادن در نماز.

*******

تکفیر

سر دور فرود آوردن در خدمت کسی.
فروتنی نمودن کسی را و دست بر سینه نهادن پیش کسی.

*******

 

آنچه در ادامه میآید از کتابی ست به نام «المعتبر في شرح المختصر» که تألیف شخصیتی ست مشهور به «محقّقِ حِلّيّ» که استادِ «علّامۀ حلّيّ» بوده اند و وفاتشان در قرن 7 ه.ق. واقع شده.

مسئلة :
في وضع اليمين على الشمال في حال القراءة قولان :
أحدهما
حرام و تبطل الصلاة
و به قال الشيخان و علم الهدى و ابنا بابويه و أتباعهم،
و قال أبو الصلاح :
بالـــكراهية،
احتج علم الهدى على التحريم و الإبطال بالإجماع و بأنه فعل كثير فيكون مبطلا،
و قال الشيخ في الخلاف :
لا يجوز وضع اليمين على الشمال و لا الشمال على اليمين في الصلاة لا فوق السرة و لا تحتها.
و قال الشافعي و أبو حنيفة و أحمد :
باستحباب وضع اليمين على الشمال
ثمَّ قال الشافعي :
فوق السرة
و أبو حنيفة :
تحت السرة،
و المشهور عن مالك
استحباب الإرسال إلا مع طول النافلة.
و احتج الشيخ في الخلاف بإجماع الفرقة
و ذكر أنهم لا يختلفون في ذلك
و بأن أفعال الصلاة متلقّاة عن صاحب الشرع
و ليس في الشرع ما يدل على تشريعه
و بأن الاحتياط يقتضي اطراح ما وقع الخلاف فيه لكونه مبطلا.
و بما روي من طريق الأصحاب عن محمد بن مسلم، عن أحدهما
«قلت له :
الرجل يضع يده في الصلاة اليمنى على اليسرى
فقال :
ذلك التكفير فلا تفعله»
و لأنه سنّة المجوس فيكره لقول النبي صلّى الله عليه و آله
«خالفوهم».
و استدل الجمهور على الاستحباب بما رووه عن سهل بن سعد
قال :
«كان الناس يؤمرون أن يضع الرجل يده اليمنى على ذراعه اليسرى في الصلاة
قال أبو حازم :
لا أعلمه إلا ينمى ذلك الى رسول الله صلّى الله عليه و آله»
و عن ابن مسعود :
«ان النبي صلّى الله عليه و آله مر به و هو واضع شماله على يمينه فوضعها على شماله في الصلاة»
و عن وائل بن حجر
قال :
«رأيت رسول الله صلّى الله عليه و آله يصلي فوضع يديه على صدره إحديهما على الأخرى».
و الوجه عندي الكراهية
أما التحريم فيشكل
لأن الأمر بالصلاة لا يتضمن حال الكفين فلا يتعلق بها تحريم
لكن الكراهية من حيث هي مخالفة لما دلت عليه الأحاديث عن أهل البيت عليهم السّلام من استحباب وضعهما على الفخذين محاذيتين للركبتين.
و احتجاج علم الهدى بالإجماع غير معلوم لنا خصوصا و قد وجد من أكابر الفضلاء من يخالف في ذلك و لا نعلم من رواه من الموافق كما لا يعلم انه لا موافق له،
و قوله و هو فعل كثير في غاية الضعف
لان وضع اليدين على الركبتين ليس بواجب و لم يتناول النهي وضعهما في موضع معين فكان للمكلف وضعهما كيف شاء.
و أما احتجاج الطوسي (ره) بأن أفعال الصلاة متلقّاة
قلنا :
حق
لكن كما لم يثبت تشريع وضع اليمين لم يثبت تحريم وضعهما
فصار للمكلف وضعها كيف شاء و عدم تشريعه لا يدل على تحريمه لعدم دلالة التحريم.
و قوله الاحتياط يقتضي طرح ذلك
قلنا :
متى ؟
إذا لم يوجد ما يدل على الجواز أم إذا وجد ؟
لكن الأوامر المطلقة بالصلاة دالة بإطلاقها على عدم المنع
أو نقول :
متى يحتاط إذا علم ضعف مستند المانع أم إذا لم يعلم ؟
و مستند المانع هنا معلوم الضعف،
و قوله عندنا تكون الصلاة باطلة
قلنا : لا عبرة بقول من يبطل الا مع وجود ما يقتضي البطلان،
و أما الاقتراح فلا عبرة به.
و أما الرواية فظاهرها الكراهية لما تضمنه من قوله انه تشبّه بالمجوس،
و أمر النبي صلّى الله عليه و آله بمخالفتهم ليس على الوجوب لأنهم قد يفعلون الواجب من اعتقاد الإلهية و انه فاعل الخير فلا يمكن حمل الحديث على ظاهره
فاذن ما قاله الشيخ أبو الصلاح من الكراهية أولى،
و يؤكد ما ذكرناه ان النبي صلّى الله عليه و آله لم يأمر به الأعرابي،
و كذا رواية أبي حميد حكاية صلاة رسول الله صلّى اللّه عليه و آله.
و أما احتجاجات الشافعي و أبي حنيفة فخبر سهل بن سعد غير دال على الأمر،
و قول أبي حازم لا أعلمه إلا ينمي ذلك الى رسول الله صلّى الله عليه و آله قول شاك في نسبته الى رسول الله صلّى الله عليه و آله و رواية ابن مسعود واقعة مخصوصة فلا عموم لها،
و رواية وابل بن حجر مخالفة لفعلهم لأنهم بين واضعها فوق سرته و واضعها تحتها و اعراضهم عن مضمون روايته دليل ضعفها.
 

سه شنبه 3 تير 1393برچسب:أوقات نماز در قرآن, :: :: نويسنده : علی

أوقات نماز

در سورۀ مبارکۀ ق
وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُود

در سورۀ طه (ص)
فَاصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى

در سورۀ الإسراء (بنى اسرائيل)
أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً

در سورۀ هود (ع)
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرِين

در سورۀ الرّوم
فَسُبْحانَ اللهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ

دو شنبه 2 تير 1393برچسب:ولیمة, :: :: نويسنده : علی

ولیمة

ضیافت عروسی. ضیافت شادی و کدخدایی.
طعام عروسی.
مهمانی عروسی.
طعام عروسی، یا هر طعامی که برای گروهی دعوت یا غیر دعوت تهیه و ساخته میشود، و گویند هر طعامی که برای گروهی فراهم میگردد.
حدیث :
اذا دعی احدکم الی الولیمة فلیأتها فان کان مفطراً فلیطعم و ان کان صائماً فلیدع ای بالبرکة و الخیر.
ولیمه مستحب است و بعضی آن را واجب دانسته اند.
ابن حجر گوید :
نام ولیمه بر هر دعوت به شادمانی و سرور اطلاق میگردد ولی بیشتر و مشهورتر درمورد مهمانیِ نکاح اطلاق میشود و در غیر نکاح به قیدی مقید شود، مثلاً گویند : ولیمۀ خِتان و غیره.
ج، ولائم.
از حضرت رسول (ص) نقل است که :
لا ولیمة الا فی خمس،
فی عرس او خرس او عذار او وکار او رکاز.
و مراد از عرس عروسی است و از خرس زایمان و از عذار ختنه و از وکار خریداری خانه و از رکاز کسی که از مکه میآید.
-
ولیمه دادن :
مهمانی عروسی دادن.
در تداول فارسی، پولی که به عنوان هدیۀ عروسی به واردان دهند (در بعض شهرستانها).

شنبه 31 خرداد 1393برچسب:مقلِّد, :: :: نويسنده : علی

مُقَلِّد

- آن که خود را به بستن گردن بند، زینت کرده باشد.

- عمل کننده بر قول کسی بغیر دلیل.
تقلید کننده و آنکه بر قول کسی بدون دلیل عمل کند.
پس ایست.
آن که از خود تصرفی ندارد.
آن که قول و فعل دیگر را بی تصرف و تعمقی پیروی کند.

- آن که در احکام فقهی تقلید مفتی و مجتهدی کند.
آن که در احکام فروع دین از مجتهدی تقلید کند.
مقابل مقَلَّد و مجتهد.

- اطاعت کننده.
پیروی کننده.

- آن که کاری را به عهده می گیرد. 

- مجازاً به معنی نقال آید.

- آن که به طور مضحکه و مسخره مانند گفتار و کردار کسی عمل میکند و ادا و نوای او را درمی آورد و مسخره و بذله گو و چنگی.
بازیگری که کار یا گفتار یا شکل کسان را چنانکه هست از خود بنماید.

شنبه 31 خرداد 1393برچسب:تکلیف, :: :: نويسنده : علی

تکلیف

- چیزی از کسی درخواستن که در آن رنج بود.
چیزی از کسی خواستن که او را از آن رنج رسد.
زیاده از اندازۀ طاقت کار فرمودن کسی را.
کسی را در رنج انداختن.
ارتکاب هر کاری که فوق طاقت باشد.
الزام الکلفة علی المخاطب.
فزون از توان کار فرمودن کسی را.

- امر و نهی خدای مر بنده را.
حق و فرض و کاری که باید بجای آورده شود و واجب بود.


ج، تکالیف.

- زحمت و سختی و دشواری و تصدیع و رنج و عذاب و اذیت و ستم و کار پرمشقت.

- فارسیان بمعنی مطلق کار فرمودن با لفظ کردن، استعمال نمایند پس تکلیفات شرعیه بنا بر مشهور از این قسم باشد.
وظیفه.
دستور.
فرمان.

*******

تکلیفات

در تداول، تکالیف و کارهای پرمشقت و سختیها و دشواریها ورنجها و اذیتها و ستمها و عذابها.
-
تکلیفات شرعیه :
واجبات و کارهایی که اجرای آنها واجب باشد.

کاتبِ اِسکافی رحمه الله
قرن 4 ه.ق.

ابوعلی محمد بن احمد بن جنید بغدادی مشهور به «ابن جنید».
از اعاظم فقهای امامیه و اکابر علمای دینیه و از مشایخ «شیخ مفید» و مشایخ «نجاشی» و «شیخ طوسی» بوده و نخستین کسی است که باب اجتهاد را مفتوح ساخته و احکام شریعت را بر روی آن اساس و اعمالِ فقهیه مبتنی ساخته و یا آنکه در این موضوع «حسن بن ابی عقیل» را اقتفا جسته، این است که این دو فقیه جلیل در اغلب احکام فقهیه و فتاوی دینیه موافق هم بوده و از ایشان به «قدیمین» تعبیر نمایند
و صاحب ترجمه راه افراط پیموده و «قیاس» را حجّت میدانسته است و این است که اختلافات وی در احکام فقهیه به همین جهت محلّ توجه فقها نبوده و کتابهای او را متروک داشته و کان لم یکن پنداشته اند
لکن دور نیست که استدلالات او با قیاسات عقلیه در بعضی از مسائل فقهیه بعد از استدلال به کتاب و سنتِ محض از راه الزامِ خصم و اتمامِ حجت باشد و بس، چنانچه «محقق» در معتبر و کثیری از اجلّه همین رویه را معمول داشته اند و تحقیق حق در این مسئله و صحت نسبت عمل به قیاس و عدم صحت آن خارج از موضوع کتاب است
و پوشیده نماند که اسکافی مصنفات بسیاری قریب به چهل یا پنجاه کتاب در فقه و اصول و کلام و ادبیة و غیرها داشته و بعضی از آنها را ثبت اوراق مینماید :
١- احکام الارش
٢- احکام الصلوة
٣- احکام الطلاق
٤- الاحمدی فی الفقه المحمدی
٥- الارتیاع فی تحریم الفقاع
٦- ازالة الران عن قلوب الاخوان
٧- استخراج المراد من مختلف الخطاب
٨- الاستنفار الی الجهاد
٩- الاستیفاء
١٠- الاسری
١١- الاسفار فی الرد علی المویدة
١٢- الاشارات الی ماینکره العوام
١٣- اشکال جملة المواریث
١٤- اظهار ما ستره اهل العناد من الروایة عن ائمة العترة فی امرالاجتهاد
١٥- الافهام لاصول الاحکام
١٦- الالفه در کلام
١٧- الفی مسئله
١٨- امثال القرآن
١٩- الایناس بائمة الناس
٢٠- البشارة و النذارة
٢١- تبصرة العارف و نقد الزایف در فقه اثناعشری و حاوی احتجاج بر مذهب حق و ردّ معارضات مخالفین در احکام میباشد
٢٦- حدائق القدس
٢٧- قدس الطور و ینبوع النور فی معنی الصلوة علی النبی (ص)
و غیر اینها.
باری صاحب ترجمه را به جهت مهارتی که در اصول املا و انشا داشته «کاتب» هم میگفتند که در اصطلاح قدما دارای این صناعت را به همین لقب ملقب میداشته اند
و در سال سیصد و هشتاد و یک از هجرت (٣٨١ ه.ق.) که سال وفات «صدوق» است درگذشته و کلمۀ شفا مادّۀ تاریخ وفاتش میباشد و در نخبة المقال در باب محمدین که پدرشان احمد است گوید :
سبط الجنید لکاتب الإسکافی
عنه المفید افقه الاشراف

سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:جبیره کردن, :: :: نويسنده : علی

جبیره کردن :
در اصطلاح فقهی، هرگاه جائی از مواضع وضو یا غسل جراحت دیده یا زخمی شده باشد و رسیدنِ آب به آن موضع، زیان آور باشد، باید آن موضع را، زخمـبندی کرد، و از روی باندِ زخمـبند، وضو گرفت، این عمل را «جبیره کردن» گویند.

جبیرة به معنای:
- دست بند
- چوبهایی که بدان استخوانِ شکسته را میـبندند
- بانداژ، باندبندی

دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:أَخبارِ عِلاجیّة, :: :: نويسنده : علی

أَخبارِ عِلاجيّة

اخبار علاجيّه  (اخبار ترجيح) :
رواياتِ بيانگرِ علاجِ تعارض در دو خبرِ متعارض.
اگر در مقامِ بيانِ حُكمِ مسأله‌اى، دو خبر با هم تعارض داشته باشند؛ به گونه‌اى كه جمع بين آن دو ممكن نباشد و مُكَلَّف ناگزير از عمل به يكى از آن دو باشد، در روايات، راه‌هايى براى حلِّ تعارض ذكر شده است. از اين روايات به «اخبار علاجيّه» تعبير شده و در اصول فقه، مبحث «تعادل و تراجيح» از آن‌ها سخن رفته است.

مفاد اخبار علاجيّه چند گونه است :

مفاد برخى ترجيحِ خبرِ موافق با كتاب و سنّتِ قطعى است.

مفاد برخى ديگر، ترجيحِ خبرِ مخالف با مذهب عامّه است.

مضمون دسته سوم، ترجيح روايتى است كه شهرت بيشتر دارد.

گروه چهارم، بيانگر ترجيح به صفاتِ راوى، همچون اعدل و اوثق بودن است،

و مفاد آخرين دسته، ترجيح به احدثيّت يعنى جديدتر و متأخّرتر بودنِ صدورِ يكى از دو خبر نسبت به ديگرى است.

در اين كه مرجّحات ياد شده در اخبار علاجيّه، در يك رتبه قرار دارند يا بعضى بر بعضى ديگر مقدّم هستند، اختلاف است.

سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:تَحجیر, :: :: نويسنده : علی

تَحجیر

تَحجیر.
(ع مص)
خرمن کردن ماه یا گرد شدن ماه به خطی باریک.
خطی گرد ماه برآمده شدن و خرمن کردن ماه.
گرد شدن ماه به خطی باریک و باشاد فروشدن در میغ.
گرد شدن ماه (احاطه شدن) به خط باریکی که در آن غلظت نباشد و یا در پیرامون آن دایره ای از ابر پدید آید.
هاله برآمدن بر گرد ماه.
|| داغ کردن گرداگرد چشم شتر به آهن مدور.
حجرت عین البعیر; اذا وسمت حولها بمیسم مستدیر.
|| تحجیر گِل ; تحجر آن.
|| (اصطلاح فقه و حقوق) بمعنی سنگ چین کردنست چنانکه در مادۀ ١٤٢ قانون مدنی است: «شروع در احیاء از قبیل سنگ چین اطراف زمین یا کندن چاه و غیره تحجیر است و موجب مالکیت نمیشود ولی برای تحجیرکننده ایجاد حق اولویت در احیاء می نماید». قانون مدنی برای تحجیر دو مثال بیان نموده و به کلمۀ غیره از ذکر اقسام دیگر تحجیر از قبیل دیوار کشیدن و نهر کندن و درخت در دور زمین کاشتن صرف نظر کرده است. منظور ماده ازکندن چاه، چاهی است که هنوز به نتیجۀ مطلوب نرسیده باشد، چنانکه هرگاه چاه برای آب است به آب نرسیده باشد و پس از رسیدن به آب احیاء محسوب میگردد. مادۀ ١٦٠ قانون مدنی به این امر تصریح مینماید: «هر کس درزمین خود یا در اراضی مباحه، بقصد تملک، قنات یا چاهی بکند تا به آب برسد یا چشمه ای جاری کند، مالک آب آن میشود و در اراضی مباحه، مادامی که به آب نرسیده تحجیر محسوب است». و همچنین است کندن نهر، چنانکه مادۀ ١٤٩ قانون مدنی میگوید: «هر کس در زمین مباح نهری بکند و متصل کند به رودخانه، آن نهر را احیاء کرده و مالک آن نهر میشود، ولی مادامی که متصل به رودخانه نشده است تحجیر محسوب است». تحجیری که ایجاد حق اولویت در اراضی موات مینماید دارای شرایط خاصی است که در حقوق مدنی یاد شده است.
رجوع به حقوق مدنی تألیف امامی ... و فرهنگ حقوقی جعفری شود.

شنبه 14 دی 1392برچسب:, :: :: نويسنده : علی

... عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ :
إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُبْغِضُ شُهْرَةَ اللِّبَاسِ.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 1766
بازدید کل : 105804
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content