یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 25 شهريور 1396برچسب:بحتری, :: :: نويسنده : علی

بُـحـتُـری.
[ ب ُ ت ُ ]
(اِخ)

ابوعباده. ولید بن عبید طائی متوفی بسال ٢٨٤ ه.ق. او راست دیوانی معروف که ابوبکر صولی و علی بن حمزۀ اصفهانی آن را مرتب کرده اند، اولی بر حروف و دومی بر اقسام. او بسال ٢٠٥ ه.ق. در یکی از قراء مَـنبِـج حلب تولد یافت و پس از تحصیل و کسب علوم به عراق مهاجرت کرد و مدتی در بغداد زیست و متوکل علی الله خلیفه و فتح بن خاقان را مدح گفت، پس به شام بازگشت. او پیشرفت خود را در نتیجۀ تشویق ابوتمام شاعر میدانسته است. بحتری دراواخر عمر به منبج بازگشت و در همانجا بسال ٢٨٤ ه.ق. درگذشت. برخی نیز مرگ او را در حلب دانسته اند. بعد از مرگش، اشعار او را ابوبکر صولی جمع آوری نمود و بر طبق حروف هجائی مرتب ساخت. آثار او عبارت است از حماسه ای که برای فتح بن خاقان جمع آوری نموده و در آن اشعار پانصد شاعر را توان دید، و دیوان بحتری که بچاپ رسیده است. (از معجم المطبوعات).
بحتری قصیده ای در مدح ایرانیان در باب مدائن دارد که بسیار فصیح و باشکوه است و ترجمۀ آن نیز هست و در امثال و حکم اصل قصیده و ترجمۀ آن نقل شده. (امثال و حکم ص ١٥٤٢ و١٦٧٧). و رجوع به اعلام زرکلی و التفهیم و ایران باستان پیرنیا و سبک شناسی بهار و فهرست اعلام العقد الفرید و ضحی الاسلام و تتمۀ صوان الحکمة و تاریخ بیهقی و قاموس الاعلام ترکی و ابن خلّکان و آثار الباقیۀ بیرونی و الجماهر بیرونی و فهرست اعلام خاندان نوبختی اقبال و مافروخی و شدّ الازار و تاریخ الخلفاء و معجم الادباء و المعرب جوالیقی و ایران در زمان ساسانیان و نزهةالقلوب و لباب الالباب شود.

بخوان هر دو دیوان من تا ببینی
یکی گشته با عنصری بُحتُری را
ن
اصرخسرو

پنج شنبه 23 شهريور 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

أباطيل أنمقها و أكاذيب ألفقهاء

أبو إسحاق إبراهيم‏ بن‏ هلال‏ الصابئ صاحب الرسائل المشهورة و النظم البديع، كان كاتب الإنشاء ببغداد عن الخليفة و عن «عز الدولة بن بويه الديلمي» تقلد ديوان الرسائل و له كل شي‏ء حسن من المنظوم و المنثور توفي سنة 384 ه.ق. ببغداد و عمره إحدى و سبعون سنة.

قيل
إن صديقا له دخل عليه
فرآه في شغل شاغل
من التعليق و التسويد و التبييض
فسأله عما يعمل
فقال:

أباطيل أنمقها و أكاذيب ألفقهاء.

ابن فارس. [مؤلّف کتاب معجم مقاییس الّلغة ]
[ اِ ن ُ رِ ]
(اِخ)
ابوالحسن یا ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریّا بن محمّد بن حبیب الرّازیّ اللّغویّ.
در اقسام علوم خاصّه در لغت امام بود و کتاب مجمل او در لغت عرب با همۀ اختصار حاوی فوائد جَمّه است.
او اصلاً از مردم ری بود و به قزوین علم و ادب فراگرفت و نوبتی نیز به زیارت خانه شد و در آنجا باز به کسب معرفت و دانش پرداخت. گذشته از اساتید دیگر از پدر خویش هم استفادات بسیار کرده است. یکی از شاگردان او «بدیع الزّمان همدانیّ» معروف است و «حریریّ» صاحب مقامات اسلوب خویش از رسائل انیقۀ او اقتباس کرده است. «فخرالدّولۀ دیلمیّ» وی را به ری خواند و تربیت فرزند خویش «مجدالدّولة» بدو گذاشت. «صاحب بن عَبّاد» خود را رهین دانش و فضل "ابن فارس" میداند. تألیفات او از تغلیط و اشتباه خالی است و با ایرانی بودن از «شعوبیّة» بیزار و با آنان مخالف است. او به سخا مشهور بوده است و اشعار رائقه و رسائل بدیعۀ او مطبوع اهل ادب است. علاوه بر «مجمل اللّغة» که مرتّب بر حروف است کتب ذیل از اوست:

الصّاحبی فی فقه اللّغة،
سنن العرب فی کلامها،
کتاب الثّلاثة،
کتاب أوجز السّیر لخیر البشر،
کتاب ذمّ الخطاء فی الشّعر،
کتاب الاتباع و المزاوجة،
کتاب النّیروز،
کتاب اللّامات،
کتاب حلیة الفقهاء.

وفات او در٣٩٠ ه.ق. به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد «قاضی علیّ بن عبدالعزیز جرجانیّ» است. نیز گویند وفات او در ٣٩٧ و مدفن او به محمّدیّة است.
و «ابن النّدیم» در الفهرست نام ابن فارسی را میبرد و کتابی بنام «کتاب الحماسة» بدو نسبت میکند.

***

ابن فارس
(329 - 395 ه.ق. 941 - 1004 م.)
أحمد بن فارس بن زكريا القزويني الرازيّ، أبو الحسين:
من أئمة اللغة و الأدب.
قرأ عليه البديع الهمذاني و الصاحب ابن عباد و غيرهما من أعيان البيان.
أصله من قزوين،
و أقام مدة في همذان،
ثم انتقل إلى الريّ فتوفي فيها، و إليها نسبته.
من تصانيفه
«مقاييس اللغة - ط»
ستة أجزاء،
و «المجمل - خ»
طبع منه جزء صغير،
و «الصاحبيّ - ط»
في علم العربية، ألفه لخزانة الصاحب ابن عباد،
و «جامع التأويل»
في تفسير القرآن، أربع مجلدات،
و «النيروز - ط»
في نوادر المخطوطات،
و «الإتباع و المزاوجة - ط»
و «الحماسة المحدثة»
و «الفصيح»
و «تمام الفصيح»
و «متخير الألفاظ - ط»
و «ذمّ الخطأ في الشعر - ط»
و «اللّامات - ط»
و «أوجز السير لخير البشر - ط»
في 8 صفحات،
و «كتاب الثلاثة - خ»
في الكلمات المكونة من ثلاثة حروف متماثلة،
و له شعر حسن.[1]

***

[1]
ابن خلكان 1: 35
و الأنباري 392 و
اليتيمة 3: 214
و آداب اللغة 2:
309 و مجلة مجمع العلمي 22: 501
و محمد بن شنب في دائرة المعارف الإسلامية 1: 247
و في «كتابخانه دانشگاه تهران، جلد دوم 448، وصف لمخطوطة من «مجمل اللغة» كتبت سنة 479 و هي مما أهدي إلى مكتبة جامعة طهران.

مَعن.

[ م َ ]
(اِخ)

ابن زائدة بن عبدالله شیبانی، مکنی به ابوالولید (متوفی به سال ١٥١ ه.ق.). از بخشندگان معروف عرب و یکی از فصحای شجاع بود. در بخشندگی چون حاتم طائی بدو مثل زنند. عصر اموی و عباسی را درک کرد. در آغاز با اکرام و اعزاز در ولایات رفت و آمد داشت و چون کار خلافت بر عباسیان قرار گرفت منصور وی را خواست و او پنهان شد و چون جنگ هاشمیه پیش آمد و گروهی از مردم خراسان بر منصور شوریدند و با او به جنگ پرداختند، مَعن در این جنگ شرکت کرد و در پیشاپیش منصور با رشادت جنگ کرد و آنان را از اطراف منصور پراکنده ساخت. منصور پس از این واقعه وی را گرامی داشت و امارت سیستان را به او واگذار کرد و مَعن مدتی در سیستان اقامت گزید و در آنجا به ناگهان کشته شد. شاعران را دربارۀ او مراثی و مدایحی است.
(از علام زرکلی).
و رجوع به معن زائده و وفیات الاعیان و تاریخ سیستان و کامل ابن اثیر شود.

ناخنی از معن و جعفر کم نکردی فضل از آنک
فضلۀ هر ناخنت را معن و جعفر ساختند
خاقانی

هر ناخنیش معن و هر انگشت جعفری ست
پس معنِ جود چون نهم و جعفرِ سخاش
خاقانی

نه ناخن رسد خون دل بحر و کان را
که هر ناخنش معن و نعمان نماید
خاقانی

الإرشاد
شیخ مفید رحمة الله علیه رحمة واسعة

ج : 2
ص : 140

أَخبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى

عَنْ جَدِّهِ

عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيِّ

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَيْمُونٍ الْبَزَّازِ

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ

عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ زِيَادِ بْنِ رُسْتُمَ‏

عَنْ سَعِيدِ بْنِ كُلْثُومٍ قَالَ

كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع

فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع

فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ

ثُمَّ قَالَ

وَ اللهِ

مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ

حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ

وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلهِ رِضًا

إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِي دِينِهِ

وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ ثِقَةً بِهِ

وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللهِ ص مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ

وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ

كَأَنَّ وَجْهَهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ

يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ

وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ

وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ

فِي طَلَبِ وَجْهِ اللهِ

وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ

مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ

وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ

وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ

بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ

وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ

إِلَّا الْكَرَابِيسَ

إِذَا فَضَلَ شَيْ‏ءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ

دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ

وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ

أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ

فِي لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ

مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع

وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ عَلَيْهِ

فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ

مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ

فَرَآهُ

وَ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ

وَ رَمِضَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ

وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ

وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ

وَ قَدْ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ

مِنَ الْقِيَامِ فِي الصَّلَاةِ

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع

فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ

فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ

فَإِذَا هُوَ يُفَكِّرُ

فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْئَةٍ مِنْ دُخُولِي

فَقَالَ

يَا بُنَيَّ

أَعْطِنِي بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ

الَّتِي فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع

فَأَعْطَيْتُهُ

فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً

ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً

وَ قَالَ

مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ ؟

چهار شنبه 2 تير 1395برچسب:الزُّبَيْر بن بَكَّار, :: :: نويسنده : علی

الزُّبَيْر بن بَكَّار

الزُّبَيْر بن بَكَّار
(172 - 256 ه.ق. 788 - 870 م.)
الزبير بن بكار بن عبد الله
القرشي الأسدي المكيّ،
من أحفاد الزبير بن العوام،
أبو عبد الله:
عالم بالأنساب و أخبار العرب، راوية.
ولد في المدينة، و ولي قضاء مكّة فتوفي فيها.
له تصانيف، منها «أخبار العرب، و أيامها» و «نسب قريش و اخبارها - ط» باسم «جمهرة نسب قريش» و «الأوس و الخزرج» و «وفود النعمان على كسرى» و «أخبار ابن ميادة» و «أخبار حسان» و «أخبار عمر بن أبي ربيعة» و «أخبار جميل» و «أخبار نصيب» و «أخبار كثير» و «أخبار ابن الدمينة» و له مجموع في الأخبار و نوادر التاريخ، سماه «الموفقيات - ط» منه أربعة أجزاء 16 و 17 و 18 و 19 ألفه للموفق ابن المتوكل العباسي، و كان يؤدبه في صغره.

دو شنبه 31 خرداد 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مؤلَّفَة القلوب
بعضی از سادات عرب که آن حضرت (ص) به استمالت دلهای ایشان و احسان و مودّت دربارۀ ایشان مأمور گردید واز صدقات به آنان مرحمت میفرمود یا برای دفع اذیّت و یا جهت طمع در اسلام و یا برای آنکه در اسلام پایدار باشند و یا برای اینکه دیگران رغبت در اسلام کنند.

مؤلَّفة قلوبهم
مؤلَّفة القلوب
اشراف مکّه که پس از فتح مکّه به پیامبر گرویدند چون صفوان بن امیه و ابوسفیان. و پیامبر صلوات الله علیه عطیات آنان را بیش از دیگر صحابه قرار داد تا با دشمنان همدستی نکنند. قومی بوده اند از سران عرب که رسول (ص) به مدارات و عطای ایشان مأمور گشت تا دیگران را به اسلام رغبت افتد و پیغمبر امر فرمود تا مسلمانان با آنان دوستی کنند و از صدقات نصیبی برند و در صدد آزار مسلمین برنیایند. و نامهای آنان است:

اقرع بن حابس،
جبیر بن مطعم،
جد بن قیس،
حارث بن هشام،
حکیم بن حزام،
حکیم بن طلق،
حویطب بن عبدالعزی،
خالد بن اسید،
خالد بن قیس،
زید الخیل،
سعید بن یربوع،
سهیل بن عمرو بن عبدشمس العامری،
سهیل بن عمرو الجمحی،
عباس بن مرداس،
عبدالرحمان بن یربوع،
علاء بن جاریة،
علقمة بن علاثة،
ابوالسنابل،
عمرو بن بعکک،
عمرو بن مرداس،
عمیر بن وهب،
عیینة بن حصن،
قیس بن عدی،
قیس بن مخرمة،
مالک بن عوف،
مخرمة بن نوفل،
معاویة بن ابی سفیان،
مغیرة بن الحارث،
نضیم بن الحارث بن علقمة،
هشام بن عمرو رضی الله عنهم.
انما الصدقات
للفقراء و
المساکین و
العاملین علیها و
المؤلفة قلوبهم و
فی الرقاب و
الغارمین و
فی سبیل الله و
ابن السبیل
فریضة من الله
و الله علیم حکیم.
(قرآن ٦٠/٩);

جز این نیست که زکات بر
درویشان و
مسکینان جایز است و
عمل کنندگان را بر آن و
قومی که الفت گرفته دلهایشان و
آزاد کردن و
وام دادن مفلس و
در صرف کردن راه خدا و
راه گذاران بی مال
فرض کردنی از خدا
و خدا دانای درست کردار است.
(از تفسیر ابوالفتوح رازی ج ٥ ص ١٩٦).

یک شنبه 23 خرداد 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

أوصى معروف الكرخىّ‏ [قدّس الله سرّه العزیز] رجلا فقال: توكّل على اللّه حتّى يكون أنسك و موضع شكواك، و اجعل ذكر الموت جليسك، و اعلم أنّ الفَرَج من كلّ بلاء كِتمانه، فإنّ النّاس لن يعطوك و لن يمنعوك، و لن ينفعوك، و لن يضرّوك إلّا بما شاء اللّه لك، و قضاه عليك.

بهجة المجالس و أنس المجالس،
ابن عبد البرّ،
ج‏3،
ص: 254

نام كتاب:
بهجة المجالس و أنس المجالس

نويسنده:
أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمّد بن عبد البرّ النَّمَريّ القُرطُبي‏ّ

تاريخ وفات مؤلف:
ق 463


شنبه 22 خرداد 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

يعقوب التائب‏

و يعقوب التائب‏
العابد الكوفي،
قال على بن الموفق
عن منصور بن عمار:
خرجت ذات ليلة
و أنا أظن أنى قد أصبحت،
فإذا على ليل،
فجلست إلى باب صغير
و إذا شاب يبكى و هو يقول:
و عزتك و جلالك
ما أردت بمعصيتك مخالفتك
و لكن سولت لي نفسي،
و غلبتني شقوتي،
و غرني سترك المرخى عليّ
فالآن من عذابك من يستنقذني؟
و بحبل من أتصل إن أنت قطعت حبلك عنى؟
وا سوأتاه على ما مضى من أيامى في معصية ربى،
يا ويلى كم أتوب و كم أعود،
قد حان لي أن أستحى من ربى عز و جل.
قال منصور فقلت:
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم،
بسم الله الرحمن الرحيم

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا

قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً

وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ

عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ

لا يَعْصُونَ الله ما أَمَرَهُمْ

وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ

قال:
فسمعت صوتا و اضطرابا شديدا
فذهبت لحاجتي،
فلما رجعت
مررت بذلك الباب
فإذا جنازة موضوعة،
فسألت عنه
فإذا ذاك الفتى
قد مات من هذه الآية.

البداية والنهاية،
ج‏10،
ص:179
البداية و النهاية،
أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى
(وفات 774 ه.ق.)

جمعه 14 خرداد 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

أم الحكم بنت أبي سفيان بن حرب الأموية:
أخت معاوية شقيقته،
و أخت أم حبيبة أم المؤمنين لأبيها
- قال أبو عمر:
أسلمت يوم الفتح،
و كانت ممن نزل فيه:

« وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ »،

ففارقها عياض بن غنم،
و تزوّجها عبد الله بن عثمان الثقفي،
فهي والدة عبد الرحمن بن أم الحكم
اشتهر بالنسبة إليها.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 118
بازدید دیروز : 214
بازدید هفته : 2824
بازدید ماه : 2320
بازدید کل : 108605
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content