یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 31 خرداد 1393برچسب:مقلِّد, :: :: نويسنده : علی

مُقَلِّد

- آن که خود را به بستن گردن بند، زینت کرده باشد.

- عمل کننده بر قول کسی بغیر دلیل.
تقلید کننده و آنکه بر قول کسی بدون دلیل عمل کند.
پس ایست.
آن که از خود تصرفی ندارد.
آن که قول و فعل دیگر را بی تصرف و تعمقی پیروی کند.

- آن که در احکام فقهی تقلید مفتی و مجتهدی کند.
آن که در احکام فروع دین از مجتهدی تقلید کند.
مقابل مقَلَّد و مجتهد.

- اطاعت کننده.
پیروی کننده.

- آن که کاری را به عهده می گیرد. 

- مجازاً به معنی نقال آید.

- آن که به طور مضحکه و مسخره مانند گفتار و کردار کسی عمل میکند و ادا و نوای او را درمی آورد و مسخره و بذله گو و چنگی.
بازیگری که کار یا گفتار یا شکل کسان را چنانکه هست از خود بنماید.

شنبه 31 خرداد 1393برچسب:مجتهد, :: :: نويسنده : علی

مُجتَهِد

- جهد کننده و اجتهاد کننده.
کوشش نماینده و اجتهاد کننده.
کوشش نماینده وسخت کوشش کننده.

- رأی صوابپیدا کننده.
رأی صواب جوینده.

- مأخوذ از تازی، کسی که در هنر و صنعت و علم خصوصاً علم فقه به درجۀ اجتهاد رسیده باشد و دارای تصرف در آن علم و صنعت باشد.
آنکه در فقه و اصول به مرتبۀ اجتهاد رسیده باشد.
مقابل مُقَلِّد.
کسی که به علم کتاب و وجوه معانی آن و علم سنت و طرق و متون و وجوه معانی آن احاطه داشته باشد و در قیاس دارای اصابت رأی باشد.
در اصطلاح فقهی کسی است که در اثر آموختن مبادی دین و علم فقه به مرتبه ای رسیده باشد که بتواند احکام شرعی فرعی را به استناد ادلّه و مآخذ استخراج و استنباط کند و «مجتهد مطلق» کسی است که قوه و ملکۀ استنباط تمام مسائل شرعی را داشته باشد، درمقابل «مجتهد مُتَجَزّی».
بالجمله مجتهد کسی است که او را ملکۀ استنباط احکام شرعیه باشد، یا کسی است که او را قدرت استنباط احکام شرعیه باشد به استناد ادلۀ اربعه.
و خلاصه اجتهاد استفراغ وسع فقیه است در تحصیل ظن به حکم شرعی و فقیه کسی است که در اثر ممارست و کسب معلومات مقدماتی و غور و خوض در احکام و مسائل دینی و اخبار متکفل بیان احکام به استناد ادلّۀ مربوط، مسائل حلال و حرام دینی را دریابد و بدان عمل کند.
مقدمات اجتهاد؛ علم عربیت، معانی و بیان، منطق، علم درایة الحدیث، اصول و کتب فقهیۀ استدلالیه، اخبار و آیات مربوط به احکام است که سر انجام موجب حصول ملکه ای شود که بتواند ردُّ الفروعِ إلی الأُصول کرده و مسائل را دریابد. پس مراد از فقیه کسی است که صاحب استعداد و قابلیت باشد برای فیضان علم به احکام شرعیۀ فرعیه به سبب آنکه عالم به مبادی و ادلّه بوده و علاوه دارای قوّت قدسیه باشد چنین شخص را از جهت آنکه ردِّ فرع به اصل می کند مجتهد نامند و عمل او را اجتهاد و از جهت حصول علم برای او فقیه باشد. پس فقه عبارت از علم به احکامی است که ناشی از ادلّۀ خاص باشد و اجتهاد، استنباط احکام باشد از ادلّه و استنباط مقدّم بر علم باشد.
- مجتهد جامع الشرایط :
مجتهد بالغ، عاقل، مؤمن، عادل، مرد و آزاد که در همۀ مسائل فقه قدرت اجتهاد داشته باشد.
«مجتهد مطلق» که زنده باشد و مولود از زنا نباشد.
- مجتهدِ مُتَجَزّی :
کسی که توانایی استنباط احکام شرعیِ همۀ موضوعات را که به او عرضه میشود نداشته باشد.
مقابل مجتهد مطلق.
- مجتهد مطلق :
کسی که توانایی استنباط احکام شرعیِ همۀ موضوعاتی را که به او عرضه میشود داشته باشد.
مقابل مجتهدِ مُتَجَزّی.

شنبه 31 خرداد 1393برچسب:تکلیف, :: :: نويسنده : علی

تکلیف

- چیزی از کسی درخواستن که در آن رنج بود.
چیزی از کسی خواستن که او را از آن رنج رسد.
زیاده از اندازۀ طاقت کار فرمودن کسی را.
کسی را در رنج انداختن.
ارتکاب هر کاری که فوق طاقت باشد.
الزام الکلفة علی المخاطب.
فزون از توان کار فرمودن کسی را.

- امر و نهی خدای مر بنده را.
حق و فرض و کاری که باید بجای آورده شود و واجب بود.


ج، تکالیف.

- زحمت و سختی و دشواری و تصدیع و رنج و عذاب و اذیت و ستم و کار پرمشقت.

- فارسیان بمعنی مطلق کار فرمودن با لفظ کردن، استعمال نمایند پس تکلیفات شرعیه بنا بر مشهور از این قسم باشد.
وظیفه.
دستور.
فرمان.

*******

تکلیفات

در تداول، تکالیف و کارهای پرمشقت و سختیها و دشواریها ورنجها و اذیتها و ستمها و عذابها.
-
تکلیفات شرعیه :
واجبات و کارهایی که اجرای آنها واجب باشد.

شنبه 31 خرداد 1393برچسب:تقلید, :: :: نويسنده : علی

شیخ شیراز رحمة الله علیه (قرن 7 ه.ق.) در کتاب بوستان :

عبادت به «تقلید»، گُمراهی ست
خُـنُـک رهروی را، که آگاهی ست

خُـنُـک یعنی خوشا به حالِ ...

شنبه 31 خرداد 1393برچسب:إسماع, :: :: نويسنده : علی

إسماع

إسماع یعنی : شنوانیدن.
از آن در باب‌هاى صلات و نكاح به مناسبت سخن گفته شده است.

- شنواندن ذكرهاى نماز توسط امام به مأموم به گونه‌اى كه از حدّ متعارف تجاوز نكند، مستحب
و شنواندن اين اذكار به وسيلۀ مأموم به امام، مكروه است،
جز ذكرهايى كه امام فراموش كرده و مأموم بخواهد آنها را به وى بشنواند
و نيز تكبيرة الاحرام، در صورتى كه امام در ركوع، منتظر پيوستن او باشد.

- كمترين حدّ آهسته خواندن قرائت نماز،
آن است كه نمازگزار آن را به خود بشنواند.

- شنواندن جواب سلام به سلام كننده - در نماز و غير نماز - واجب است؛
هرچند قولى به واجب نبودن آن به طور مطلق يا در خصوص نماز، نقل شده است.

- شنواندن خطبه توسط خطيب جمعه به افرادى كه شمار آنها در انعقاد نماز جمعه معتبر میباشد، واجب است؛
البته برخى در وجوب آن ترديد كرده‌اند

- شنواندن زن صداى خود را به نامحرم به صورت مهيّج كه موجب تلذّذ وى و وقوع در فتنه باشد، حرام است.

 

شنبه 31 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

قیاس

(اصطلاح اصول)
قیاس عبارت از
آشکار ساختن شبیه حکم و علت یکی از دو قول است در قول دیگر.
ذکر «آشکار کردن» بجای اثبات برای آن است که قیاس، هیچ حکمی را به اثبات نمیرساند، بلکه آن را ظاهر مینماید و ذکر «شبیه حکم و علت» برای احتراز از بیان انتقالِ اوصاف یکی از دو قول است بقول دیگر.
قیاس ممکن است هم بین دو شیءِ موجود صورت بگیرد و هم بین دو معدوم و آن بر دو قسم است :
قیاس جلی و قیاس خفی.
قیاس جلی آن است که؛ فهم، آن را به آسانی دریابد و بپذیرد. و خفی بعکسِ آن است و این نوعِ دوم جزو استحسان شمرده میشود.

کاتبِ اِسکافی رحمه الله
قرن 4 ه.ق.

ابوعلی محمد بن احمد بن جنید بغدادی مشهور به «ابن جنید».
از اعاظم فقهای امامیه و اکابر علمای دینیه و از مشایخ «شیخ مفید» و مشایخ «نجاشی» و «شیخ طوسی» بوده و نخستین کسی است که باب اجتهاد را مفتوح ساخته و احکام شریعت را بر روی آن اساس و اعمالِ فقهیه مبتنی ساخته و یا آنکه در این موضوع «حسن بن ابی عقیل» را اقتفا جسته، این است که این دو فقیه جلیل در اغلب احکام فقهیه و فتاوی دینیه موافق هم بوده و از ایشان به «قدیمین» تعبیر نمایند
و صاحب ترجمه راه افراط پیموده و «قیاس» را حجّت میدانسته است و این است که اختلافات وی در احکام فقهیه به همین جهت محلّ توجه فقها نبوده و کتابهای او را متروک داشته و کان لم یکن پنداشته اند
لکن دور نیست که استدلالات او با قیاسات عقلیه در بعضی از مسائل فقهیه بعد از استدلال به کتاب و سنتِ محض از راه الزامِ خصم و اتمامِ حجت باشد و بس، چنانچه «محقق» در معتبر و کثیری از اجلّه همین رویه را معمول داشته اند و تحقیق حق در این مسئله و صحت نسبت عمل به قیاس و عدم صحت آن خارج از موضوع کتاب است
و پوشیده نماند که اسکافی مصنفات بسیاری قریب به چهل یا پنجاه کتاب در فقه و اصول و کلام و ادبیة و غیرها داشته و بعضی از آنها را ثبت اوراق مینماید :
١- احکام الارش
٢- احکام الصلوة
٣- احکام الطلاق
٤- الاحمدی فی الفقه المحمدی
٥- الارتیاع فی تحریم الفقاع
٦- ازالة الران عن قلوب الاخوان
٧- استخراج المراد من مختلف الخطاب
٨- الاستنفار الی الجهاد
٩- الاستیفاء
١٠- الاسری
١١- الاسفار فی الرد علی المویدة
١٢- الاشارات الی ماینکره العوام
١٣- اشکال جملة المواریث
١٤- اظهار ما ستره اهل العناد من الروایة عن ائمة العترة فی امرالاجتهاد
١٥- الافهام لاصول الاحکام
١٦- الالفه در کلام
١٧- الفی مسئله
١٨- امثال القرآن
١٩- الایناس بائمة الناس
٢٠- البشارة و النذارة
٢١- تبصرة العارف و نقد الزایف در فقه اثناعشری و حاوی احتجاج بر مذهب حق و ردّ معارضات مخالفین در احکام میباشد
٢٦- حدائق القدس
٢٧- قدس الطور و ینبوع النور فی معنی الصلوة علی النبی (ص)
و غیر اینها.
باری صاحب ترجمه را به جهت مهارتی که در اصول املا و انشا داشته «کاتب» هم میگفتند که در اصطلاح قدما دارای این صناعت را به همین لقب ملقب میداشته اند
و در سال سیصد و هشتاد و یک از هجرت (٣٨١ ه.ق.) که سال وفات «صدوق» است درگذشته و کلمۀ شفا مادّۀ تاریخ وفاتش میباشد و در نخبة المقال در باب محمدین که پدرشان احمد است گوید :
سبط الجنید لکاتب الإسکافی
عنه المفید افقه الاشراف

جمعه 30 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

کاظم خراسانی، (آخوند ملا ...) آخوند ملا محمد کاظم خراسانی عالم محقق و فاضل مدقق از اکابرعلمای امامیه که جامع علوم عقلیه و نقلیه بود و در سال ١٢٥٥ ه.ق. در طوس متولد گردید و در بیست و دو سالگی به تهران رفت و علوم عقلیه را از اکابر فن فراگرفت. سپس به نجف رفته و مدتی اندک در حوزۀ درس فقه و اصول شیخ مرتضی انصاری حاضر شد و پس از وفات او نزد میرزا محمد حسن شیرازی تلمذ نمود و پس از آنکه میرزای شیرازی به سامرا مهاجرت فرمود صاحب ترجمه بتدریس جمعی از طلاب دینیه اشتغال ورزید تا شمارۀ حاضرین حوزه اش از هزار تن متجاوز گردید و صد و بیست تن از آن جمله مجتهد مسلّم بودند و در اواخر، آوازه اش عالمگیر و مسلّمِ بُرنا و پیر و مرجع تقلید امامیه بود و به خلع محمد علی شاه قاجار و وجوب اتحاد مابین امت اسلامیه حکم قطعی داده و در نجف الاشرف سه مدرسه بنا نهاد و تألیفات مُنیفۀ او بدین شرح است :
١- الاجازه
٢- الاجتهاد و التقلید
٣- التکملة للتبصره
٤- حاشیه بر اسفار ملاصدرا
٥- حاشیۀ رسائل شیخ مرتضی انصاری
٦- حاشیۀ مکاسب شیخ
٧- القضاء و الشهادات
٨- کفایة الاصول
و اَشهُرِ آنها کتاب آخری است که در تمامی اقطار در نهایتِ اِشتهار و از حالِ حیاتِ خود مصنّف تا حال چندین مرتبه چاپ شده و مرجع افاده و استفادۀ علمای دینیه و طلاب محصّلین علوم شرعیه بوده و از منظمـترین کتب تدریسیه میباشد و شیخ علی قوچانی وشیخ محمد علی قمی و شیخ محمد حسین اصفهانی و شیخ عبدالحسین آل شیخ اسدالله و شیخ مهدی جُرموقی و میرزا ابوالحسن مشکینی و حاج میرزا سید حسن رضوی قمی و دیگر اکابر وقت و فُحولِ عصر، شروح و حواشی بسیاری بر همین کتاب کفایة الاصول نوشته اند
و صاحب ترجمه در روز سه شنبۀ بیستم ذیحجه ١٣٢٩ ه.ق. در نجف اشرف وفات کرد و در مقبرۀ حاج میرزا حبیب الله رشتی مدفون گردید.

جمعه 30 خرداد 1393برچسب:سبکتگین, :: :: نويسنده : علی

سَبُکتَـگین، ناصرالدین، نام پدر سلطان محمود غزنوی.
مؤسس سلسلۀ غزنویان، او غلامی ترک بود. یکی از بازرگانان خراسان که دارای مال و مُکنَتِ فراوان بود سبکتگین را بغلامی خرید و با خود به بخارا برد. سبکتگین توسط نصر حاجی بدربار البتکین حاجب راه یافت، چون البتکین آثار کیاست و فِراست در وی دید او را از نصر حاجی خرید و او را بطخارستان بدربار عبدالملک بن نوح سامانی همراه برد. پس از مدتی اقامت در طخارستان بهمراهی البتکین بغزنین رفت و امارت آنجا بدواً به البتکین و بعد به اسحاق فرزند البتکین رسید و بعد از او امارت به یکی از امراء ترک که مردی ستمگربود رسید. چون او نتوانست در غزنین امارت کند و ناراضیهای فراوان داشت، او را گرفته و حکومت را در کف باکفایت سبکتگین سپردند (جمعه ٢٧ شعبان ٣٦٦ ه.ق.).
صاحب تاریخ روضةالصفا چنین نقل میکند :
«امیر ناصرالدین غلامی ترک نژاد و مملوک البتکین صاحب جیش خراسان مخصص بفضل الهی، آراسته به آئین سلطنت و پادشاهی، روز کوشش چون شیر همه عنف و بگاه بخش چون ابر بر همه کرم، هنگام داد چون آفتاب تابنده بر وضیع و شریف، بهمّت چون دریا که در دهش از کاهش نیندیشد و در تهوّر مانند سیل که از نشیب و فراز نپرهیزد و رأی او در ظلمت حوادث چون ستارۀ راهنما و تیغ او در مفاصل اعداء چون قضا گره گشای، آثار نجابت و شهامت در شمایل او روشن و پیدا و دلایل یمن و سعادت در حرکت و سکون او هویدا، چون سبکتگین بر مسند سلطنت مستقر شد برای جهاد با کفار راه هندوستان پیش گرفت و در این سفر با شدائد و مصائب و مهالک فراوان روبرو شد، و به کمک طغان بُست را گرفت و بر آنجا مستولی شد و ابوالفتح بُستی را که در غَزارَت فضل و فضائل کمال مشهور بود با خود آورد. سبکتگین پس از آنکه مقدار را گرفت و بر ایلک خان حمله کرد و بالاخره او را وادار بدادن ایالت سمرقند بفائق کرد و در این خصوص صلحنامه ای به امضاء جمیع ائمه و بزرگان ماوراءالنهر رسانید (٣٨٦ ه.ق.). امیر ناصرالدین سبکتگین در سال ٣٨٦ در ده برمل یکی از دهات نزدیک بلخ بدرود حیات گفت.
صاحب طبقات ناصری در خصوص صفات سبکتگین آرد :
«امیر سبکتگین مردی عاقل و عادل و شجاع و دیندار و نیکوعهد و صادق القول و بی طمع از مال مردمان و مشفق بر رعیّت و منصف بود و هرچه ولاة و امراء و ملوک از اوصاف حمیده بباید، حق تعالی او را کرامت کرده بود».
سبکتگین را شش پسر بود بنام اسماعیل و نصر و محمود و حسین و حسن و فیروز. ارشد اولاد او نام محمود داشت، اما سبکتگین در بستر بیماری اسماعیل را که از دختر البتکین بود امارت داد و بجانشینی خود برگزید.

جمعه 29 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

از پیِ «تقلید» وز رایاتِ نَقل
پا نهاده بر جمالِ پیرِ عقل

مثنوی معنوی
دفتر اوّل

*******

تَقْليد

(اصطلاح فقهى)
در لغت آويزان كردن «قلّاده» باشد بر گردن و افسار به گردن خود زدن است ! و در اصطلاح، عمل به قولِ غير است بدون درخواست دليل!، مانند اطاعت عامّى از مجتهدِ اعلم و جامعِ شرائطِ فتوى،

تقليد در اسلام در فروع است نه در اصول، و بر مجتهد تقليد از غير، حرام است؛ يعنى مجتهد بايد به رأى خود عمل كند و در ضروريّات و اصول هم براى همه حرام است و تقليد از كارهاى ديگران كه ناپسند است روا نيست و آياتى چند در مذمّت تقليد آمده است كه در اين آيات مذمّت كند از كسانى كه به پيروى از آباء و اجداد خود پایبند به كَهَنه و بت‏ پرستى ميباشند و حاضر به درك حقايق نمیباشند
دراصول رشاد آمده است :

مسألۀ لزوم تقليدِ جاهل از عالم از مسائل بديهيه و متّفقٌ عليها است و عامّى هم در عرف اهل اصول اعمّ است از عامّىِ بسيط و عالمى كه هنوز به درجۀ اجتهاد بالغ نگرديده است.

شخص عامّى از يك طرف مكلَّف به اتيانِ تكاليفى است كه بر توجه آنها به سوى خود علم اجمالى دارد و از طرفى ديگر قادر به استخراجِ صورتِ تفصيلىِ آنها از از منابع مربوطه نيست بنا بر اين ناچار است به شخصى كه آشنا به احكام و قادر به استنباطِ آنها از مبادىِ اصليه است مراجعه نموده و تكاليفِ تفصيلىِ خود را از وى سؤال و به گفته‏ هاى او عمل نمايد - لكن لازم است كه آن شخص علاوه بر واجد بودن شرائط علمىِ اجتهاد - مؤمن و عادل و صادق القول نيز باشد تا آراء و گفته‏ هايش اطمينان‏ـبخش گردد.

هر گاه مجتهد متعدّد و همگى از حيث علم و تقوى با هم مساوى باشند عامّى در مراجعه به هر يك از آنها مخيّر خواهد بود ولى اگر يكى اعلم و اتقى از ديگران باشد در اين صورت اعلم و اتقى را انتخاب خواهد كرد - و هر گاه يكى اعلم و ديگرى اتقى باشد رجحان با اعلم خواهد بود چه آنكه وسيلۀ استنباط احكام شرعيه علم است نه تقوى ! - و از تقوى همان اندازه كه وى را ميباشد.

مسألۀ ديگرى كه در اين مقام شايان توجه ميباشد اين است كه عامّى بايد بر شايستگى و جامع الشرائط بودن مفتى، علم و يقين حاصل كند زيرا مجرّد ظنّ در اين مورد كافى نيست و دليلى بر حجّيّت چنين ظنّى قائم نگرديده است اكنون بايد ديد كه اين علم چگونه و به چه وسيله ممكن است براى يك عامّى كه خود بهره از علم ندارد حاصل شود.
محقق (قد) در اين مورد بيانى دارد كه خلاصه مفادش اين است :
مقلّد در تشخيص مفتى نبايد به ظواهر امور اكتفاء ورزد يعنى اگر شخصى را مثلاً در صدر امور دينى مشاهده كند و يا آوازۀ شهرتش را بشنود و يا خلق را به سوى وى متوجه ببيند و يا معروفيتش را به زهد و تقوى‏
ملاحظه نمايد، اين ظواهر را نبايد ملاك تشخيص قرار دهد - زيرا كسى كه در وراء اين ظواهر به دعوى اجتهاد پرداخته ممكن است در حقّ خود اشتباه نموده و يا مردم را به اشتباه انداخته باشد. بنا بر اين لازم است كه فقط به وسيلۀ «مجالست» و «ممارستِ مستقيم» يا به وسيلۀ ممارستِ علماء و شهادت آنان بر شايستگى علمى و اخلاقى وى علم حاصل كند.

*******

چشم داری تو به چشمِ خود نگر
منگر از چشمِ سَفیهِ بی هنر
گوش داری تو به گوشِ خود شنو
گوشِ گولان را چرا باشی گرو ؟
بی ز «تقلیدی»، نظر را پیشه کن
هم به رأی و عقلِ خود اندیشه کن

مثنوی معنوی
دفتر ششم



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 102
بازدید دیروز : 40
بازدید هفته : 142
بازدید ماه : 1326
بازدید کل : 105364
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content