یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
جمعه 31 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

بحارالأنوار
ج 75
ص 309
باب 25 - مواعظ موسى بن جعفر و حكمه ع‏


يَا هِشَامُ

لَا يَكُونُ الرَّجُلُ مُؤْمِناً

حَتَّى يَكُونَ خَائِفاً رَاجِياً

وَ لَا يَكُونُ خَائِفاً رَاجِياً

حَتَّى يَكُونَ عَامِلًا لِمَا يَخَافُ وَ يَرْجُو

يَا هِشَامُ

قَالَ اللهُ جَلَّ وَ عَزَّ

وَ عِزَّتِي

وَ جَلَالِي

وَ عَظَمَتِي

وَ قُدْرَتِي

وَ بَهَائِي

وَ عُلُوِّي فِي مَكَانِي

لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ

إِلَّا جَعَلْتُ الْغِنَى فِي نَفْسِهِ

وَ هَمَّهُ فِي آخِرَتِهِ

وَ كَفَفْتُ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ

وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ

وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ

...

جمعه 31 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

...
هر شب که خلق آرام گرفتی
الّا عاشقان
که از نورِ عشق ایشان را شب نمانده است
و
لذّتِ عشق از لذّتِ خواب مُستَغنی کرده است

مقالات مولانا شمس تبریزی رحمة الله علیه

پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

گرگ و میش.
(ترکیب عطفی، ص مرکب)

تاریک و روشن.
و این ترکیب در مورد هوا بکار میرود.

- گرگ و میش بودن هوا;
تاریک و روشن بودن هوا.

- امثال:
گرگ و میش با هم از یکجا آب میخورند;
عدل و امنی به کمال است

و شهر غزنین چنین شد که بمثل گرگ و میش همی آب خورد.
(زین الاخبار گردیزی)

گرگ و میش شدن هوا;
کمی روشن شدن هوا هنگام صبح.

پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

 

 

واحِدٌ کَــالأَلــف.

[ ح ِ دُن کَل اَ ]

(ع اِ مرکب)

یک تَن که برابر هزار تَن است.
واحد کالف

واحدٌ کالالف کِبوَد آن ولی
بلکه صد قرن است آن عبدالعلی

مثنوی
 
واحدٌ کالالف در بزم و کرم
صد چو حاتم گاه ایثار نعم
مثنوی

پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

دو ضرب المثل

علم در سينه‏ بايد نه در سفينه

***‏
عليكم بالحفظ لا بجمع الكتب‏

سفینه
بیاضی را گویند که قطعش طولانی باشد و انفتاح آن جهت طول بود در حق طول و شبیه بود به کشتی از عالم تسمیة الشیء باسم شبه به.
بیاض اشعار.
دفتر شعر.

پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

اردی.
[ اَ / اُ ]
(اِ)

مخفف اردی بهشت باشد.
و آن نام ماه دویم است از سال شمسی.

|| روز سیم ماه فارسی.

|| (اِخ) فرشتۀ مدبر کوهها.
این کلمه در اوستا اَرتَه است.
رجوع به ارتا و اردا و اردی بهشت شود.

اردی بهشت.
[ اَ / اُ ب ِ هِ ]
(اِ)

در اوستا، اَشَه وَهیشتَه
و در پهلوی اُرت وَهیشت
مرکب از دو جزء است:
اول اَرتَه به معنی درستی و راستی و پاکی و تقدس.
دوم وهیشته صفت عالی از وِه به معنی به و خوبست
و کلمۀ مرکب به معنی بهترین راستی است.
مؤلف برهان آرد:
معنی ترکیبی این لغت به معنی مانند بهشت باشد چه ارد به معنی شبیه و مانند آمده است و چون این ماه وسط فصل بهار است و نباتات در غایت نشو و نما و گلها و ریاحین تمام شکفته و هوا در نهایت اعتدال، بنابراین اردیبهشت خوانند (!).
رجوع به شمس اللغات و جهانگیری و غیاث اللغات شود.
و بیرونی در آثارالباقیه آرد:
و معنی هذا الاسم الصدقُ خیر و قیل بل هُو منتهی الخیر.

|| (اِخ) نام یکی از امشاسپندان در آئین ایرانیان باستان که در جهانِ مینوی نمایندۀ پاکی و تقدس و قانون ایزدی اهورمزدا است و در جهان خاکی نگهبانی آتش با اوست و نیز نگهبانی دومین ماه هر سال و سومین روز هر ماه بدو سپرده است.
بقول بندهشن (فصل ٢٧) گل مرزنگوش به او اختصاص دارد.
ایزد آذر و ایزد سروش و ایزد بهرام از یاران اردی بهشت شمرده شده اند
و ایندرا که بقول بندهش و دینکرت، دیو فریفتار و گمراه کننده است، دشمن بزرگ و رقیب او است.
در گاتها اردیبهشت در میان امشاسپندان رتبۀ اول را دارا است ولی در دیگر بخشهای اوستا رتبۀ او پس از بهمن است.
مؤلف برهان آرد:
نام فرشته ای است که محافظت کوهها کند و تدبیر امور و مصالح ماه اردیبهشت تعلق بدو دارد ...
در این روز نیک است به معبد و آتشکده رفتن و از پادشاهان حاجت خود خواستن و به جنگ و کارزار شدن - انتهی.
و در شمس اللغات آمده است:
فرشته ای که تدبیر کوهها و روز اردی بهشت بدو متعلق است و او ربّ النّهار [ ظ: النار ] است.
و رجوع به جهانگیری شود.
بیرونی در آثارالباقیه آرد:
اردیبهشت هو ملک النار و النور و هما یناسبانه و قد وکّله الله بذلک و بازالة العلل و الامراض بالأدویة والاغذیة و باظهار الصدق من الکذب و المحق من المبطل بالایمان التی ذکروا انّها بینة فی الابستا.

|| (اِ)
اسم ماهی است در تاریخ یزدجردی.
ماه دویم از سال شمسی.
و آن میانۀ فروردین ماه و خردادماه است.
ماه دوم بهار.
مدّت بودن آفتاب در برج ثور.
مدت ماندن آفتاب در برج ثور.
ثور: آفتاب اندرین ماه بر دور راست در برج ثور باشد و میانۀ بهار بود.
و آن مطابق است با ثور عربی و نیسان سریانی و افلیریوس (اوریل) (
Avril) اروپائی (افليريوس رومي از دهم فروردين است تا دهم ارديبهشت.) و جیهۀ هندی (غياث اللغات) و دارای سی و یک روز است.

|| روز سیم از هر ماه شمسی.
سوم روز ماه.
بیرونی در فهرست روزهای ایرانی روز سوم را اردی بهشت
و در سغدی ارداخوشت
و در خوارزمی اردوشت یاد کرده است.
زرتشتیان ایران نیز آنرا اردیبهشت گویند.

محسن فیض در رسالۀ نوروز و سی روز ماه پارسیان بنقل روایت معلی بن خنیس از امام جعفر صادق (ع) آرد:
سیوم [ روز ] اردیبهشت، و این فرشته ای است موکل بر بیماری و شفاء. فارسیان میگویند روزی سنگین است و ما میگوئیم روزی است بد که نحوست آن مستمر است. پرهیز کنید در آن روز از جمیع حاجتها و کارها و داخل مجلس سلطان مشوید و خرید و فروخت و تزویج مکنید و حاجت مخواهید و کسی را تکلیف قضای حاجت خود مکنید و در آن روز خود را حفظ کنید و از اعمال سلطان پرهیز نمائید و تصدق کنید بقدر امکان. بدرستی که هرکس در این روز بیمار شود بیم هلاک هست. این روزی است که بیرون کرد خدای تعالی آدم و حوا را از بهشت و لباس بهشت از ایشان کنده شد. هرکس در این روز سفر کند قطاع الطریق به او برمیخورد البته.

|| آتش. نار.

بسوزد تنش را به اردی بهشت
روانش نیابدخوشی در بهشت
زرتشت بهرام

مؤلف شمس اللغات پس از نقل بیت فوق گوید:
اما به معنی فرشتۀ موکل نار نیز به اندک تکلف راست می آید - انتهی.
چنانکه گفته شد در جهان خاکی نگهبانی آتش به اردیبهشت سپرده است.
رجوع به مجلۀ مهر سال هفتم شمار٣ ۀ (( نامهای دوازده ماه )) به قلم پورداود و روزشماری در ایران باستان تألیف دکتر معین (انتشارات انجمن ایرانشناسی شمارۀ ٤) و ایران باستان تألیف پیرنیا ص ٢٦٨٣ و ٢٦٨٤ و خرده اوستا تألیف پورداود ص ٢٠٩ شود.

اردی بهشتگان.
[ اَ / اُ ب ِ هِ ]
(اِ مرکب)

بنابر قاعدۀ کلیه که نزد پارسیان مقرر است که چون نام روز با نام ماه موافق آید آن روز را عید گیرند. در روز سوم از ماه اردیبهشت عید کنند و جشن نمایند و آن را جشن اردیبهشتگان خوانند.
و بیرونی در آثارالباقیه آرد:
اردیبهشت ماه، الیوم الثالث منه و هو روز اردیبهشت ماه عید یسمی اردیبهشتکان لاتفاق الاسمین.
رجوع به یشتها تألیف پورداود ج ١ ص ٩٢ شود.

پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

قبیله.
[ ق َ ل َ / ل ِ ]
(ع اِ)

گروه از فرزندان یک پدر.
گروهی مردم از یک پدر.
جماعتی را گویند که از یک پدر باشند.

|| پاره ای از کلۀ سر فراهم آمده با پارۀ دیگر.

ج، قبایل.

|| دوال لگام.

|| سنگ بزرگ سر چاه.

پنج شنبه 30 ارديبهشت 1395برچسب:طاق نصرت, :: :: نويسنده : علی

طاق نصرت. [ ق ِ ن ُ رَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب)
(
Arc de Triomphe)
کازه و تالار و عمارت چوبی و غیره که برای سرداران و پادشاهان پیروز هنگام بازآمدن از سفر یا جنگ آذین بندی کنند.
خوازه بستن.
قوس النّصر.
طاق پیروزی.
کوپَله.
خوازه.
گنبد.
قُبّه.

مجلس سنا رأی داد که شکرانۀ خدای را بجا آرند، برای قیصر مقرّر داشت مجسّمه هائی بسازند، «طاقهای نصرت» بنا کنند، و او چندین دفعه پی در پی به سِمَتِ قنسولی انتخاب شود. و نیز مقرّر داشتند که روز فتح، روز اعلان فتح و روز گذشتن آن را در دستور از اعیاد بدانند.
(ایران باستان ص ٢٤٣٨).

چهار شنبه 29 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

گهری. [ گ َ هَ ] (هندی ، اِ) این کلمه هندی است و به معنای مدت وزمان اندک و ساعت و پاس است.
(التفهیم بیرونی)
و (ماللهند بیرونی)

چهار شنبه 29 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

سحر. [ س َ ح َ] (ع ص)
وقت آخر شب و زمان پیش از صبح،
و بعضی شراح نوشته اند که سحر آن وقت را گویند که ششم حصه از شب مانده باشد یعنی چهار پنج گهری شب باقی بود.
سپیده دم.
سحرگاه.
پیشک از صبح.

گذشته ز شب نیمه ای بیشتر
ولیکن نبد نیز گاه سحر.
فردوسی

|| سپیدی که بالای سیاهی باشد.
سپیدی که بر سیاهی برآید.

|| کرانۀ هر چیز.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 1743
بازدید کل : 105781
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content