یادگارِعُمر آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:لولاك لما خلقت الأفلاك, :: :: نويسنده : علی
المناقب ابن شهرآشوب قرن 6 ه.ق. ج 1 ص 217 لَولاكَ لَما خَلَقتُ الأَفلاکَ شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
... چون بدانستیم ما کاین «تن» نه ایم ای خُنُك آن را كه «ذاتِ» خود شناخت كودكی گریَد پـی جوز و مویز پیشِ «دل» جوز و مویز آمد «جسد» هر كه «محجوب» ست، او خود كودكی ست گر به ریش و خایه مَردَستی كسی پیشوایِ بَد بُوَد آن بُز، شتاب ریش را شانه زدی كه سابِقَم هین، «رَوِش» بُگزین و تَركِ ریش كُن ریشِ خود را خنده زاری کرده ای تا شَوی چون بویِ گُل با عاشقان چیست بویِ گُل؟ دَمِ عقل و خِرَد *** مثنوی معنوی دفتر 5 کُـــــــرّ. [ ک ُرر ] ... آبگیری که هر یک از طول و عرض و عمق آن سه وجب و نیم باشد. پیمانه جهت آب، و آن به مقدارِ آبی است که با ملاقات نجاست نجس نشود. شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
چو غُلامِ آفتابم هم از آفتاب گویم چو رسولِ آفتابم به طریقِ تَرجُمانی به قَدَم چو آفتابم، به خَرابه ها بِتابَم به سَرِ درخت مانَم، که زِ اَصل، دور گشتم من اگر چه سیبِ شیبَـم زِ درختِ بَس بُلندم چو دِلَم زِ خاکِ کویَـش بکَشیدِه است بویش بگُشا نقاب از رُخ، که رُخِ تو اَست فَرُّخ چو دلت چو سنگ باشد، پُر از آتشم چو آهن زِ جَبینِ زَعفَرانی کَرّ و فَرِّ لاله گویم چو زِ آفتاب زادَم، به خدا که کیقُبادَم اگرَم حسود پُرسد، دلِ من زِ شُکر تَرسَد بَرِ «رافِضی» چگونه زِ «بَنی قُحافة» لافَـم؟ چو رَباب از او بنالد، چو کمانچه، رو دَراُفتَم به زبان «خموش» کردم؛ که دلِ کباب دارم شنبه 26 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
تا صورتِ پیوندِ جهان بود، علیّ (ع) بود شاهی که ولیّ بود و وصیّ بود علی بود هم آدم و هم شیث و هم أیّوب و هم إدریس هم موسی و هم عیسی و هم خِضر و هم إلیاس در ظلمتِ ظُلمات به سرچشمۀ حَیوان داود که میـساخت زره با سَرِ انگشت مسجودِ ملائک که شد آدم زِ علی شد آن عارفِ سجّاد که خاکِ دَرَش از قَدر هم اوّل و هم آخِر و هم ظاهر و باطن وَجهی که بیان کرد خداوند در «اَلحَمد» عیسی به وجود آمد و فِی الحال سخن گفت آن «لَحمُکَ لَحمی» بشنو تا که بدانی موسی و عصا و یَدِ بَیضاء و نبوّت چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم خاتَم که در انگشت، سلیمانِ نَبیّ کرد آن شاهِ سَرافراز که اندر شبِ معراج سِرِّ دو جهان، پَرتوِ انوارِ الهی آنجا که جوی شرک نماند به حقیقت صد بار نظر کردم و دیدم به حقیقت جبریل که آمد زِ بَرِ خالقِ بیـچون آنجا که دویی شرک بُوَد در رَهِ توحید محمود نبودند مَر آنها که ندیدند آن کاشفِ قرآن که خدا در همه قرآن این کفر نباشد، سخنِ کفر نه این ست آن قلعه گشایی که درِ قلعۀ خیبر آن شاهِ سَرافراز که اندر رهِ اسلام آن شیرِ دلاور که زِ بَهرِ طمعِ نَفس هارونِ ولایت ز پیِ احمدِ مختار (ص) این یک دو سه بیتی که بگفتم به معمّا سِرِّ دو جهان، جمله زِ پیدا و زِ پنهان مِرداس. [م ِ ] ابن جدیر بن عامر بن عبید بن کعب ربعی حنظلی تمیمی مکنی به ابوبلال (متوفی در٦١ ه.ق.). وی را به نام مادرش مرداس بن ادیة نیز گفته اند. یکی از بزرگان خوارج و از خطبا و دلیران و پارسایان بود. با علی علیه السلام در صفین حضور داشت اما حکمیت را انکار کرد و نهروان را نیز دریافت. «عبیدالله بن زیاد» او را درکوفه زندانی کرد ولی از زندان رهایی یافت و با حدودسی مرد به آسک اهواز (میان رامهرمز و ارجان) رفت و خروج کرد. عبیدالله لشکری گران بر سر او فرستاد و گریزاندش. بار دیگر عباد بن علقمۀ مازنی را بر او فرستاد روز آدینه ای تا نیمروز جنگ میان مرداس و عباد قائم بماند و در آن وقت دو گروه برای اقامۀ نماز دست از جنگ کشیدند اما هنگامی که مرداس و یارانش به نماز ایستاده بودند عباد گرد آنان فرو گرفت و همگی را کشت و سر مرداس را نزد «ابن زیاد» فرستاد. (الأعلام زِرِکليّ). موقع. [ م َ ق ِ ]
جای افتادن. || جای افتادن باران. || جای فرونشستن ستاره. || جای واقع شدن چیزی. || محل و موضع و جای. || توسعاً ارزش. ... نزدیک امیر به موقع سخت تمام افتاد. علی دندان مزدی به سزا داد رسول را و به خانه بازپس فرستاد و آن نزدیک امیر به موقعی سخت نیکو افتاد. هر یاری که خیلتاش را باید داد باید بدهد تا به موقع رضا باشد. موقع منّت اندر آن هرچه مشکورتر باشد. این فتح پیش مجدالدّوله موقعی تمام داشت. || محبّت و دوستی. || اتّفاق و عارضه و انقلاب زمانه. || هنگام و زمان و وقت. - به موقع ; - بی موقع ; || (ص) جمعه 25 ارديبهشت 1394برچسب:الله مولانا علی ع, :: :: نويسنده : علی
ای شاهِ شاهانِ جهان، الله مولانا علی *** ای مُرغِ خوش الحان بخوان، الله مولانا علی ***
ای رهنمایِ مؤمنان، الله مولانا علی *** از نظر قواعد زبان و ادبیات عرب درعبارت " الله مولانا علی" کلمۀ « یا » به « قرینۀ معنوی » حذف شده است و در حقیقت " الله مولانا علی " معادل است با " یا اللهُ مولانا علیٌّ ". جمعه 25 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
ای غائب از این محضر، از مات سلام الله ای نور پسندیده، وی روشنیِ دیده ای صورتِ روحانی، وی رحمتِ ربّانی چون ماهِ تمام آیی، و آن گاه ز بام آیی ای غائبِ بس حاضر، بر حالِ همه ناظر ای شاهدِ بی نُقصان، وی روح ز تو رَقصان ای جوششِ می از تو، وی شکّرِ نی از تو شمسُ الحقِ تبریزی، در لَخلَخه آمیزی جمعه 25 ارديبهشت 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی
... وَ رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) لَمَّا قَدِمَ الْمَدِينَةَ جَاءَ النِّسَاءُ وَ الصِّبْيَانُ فَقُلْنَ: طَلَعَ الْـبَدْرُ عَلَيْـنَا مِــنْ ثَــنِــيَّــاتِ الْـوَدَاعِ وَجَـبَ الـشُّــكْــرُ عَلَيْــنَا مَــا دَعَـا لِلهِ دَاعٍ ... |
|||
|