یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

حدیث حَسَن

حدیث حَسَن.
(ترکیب وصفی، اِ مرکب)
یکی از اقسام حدیث نبوی است که آنچه پیغمبر به زبان مبارک ارشاد فرموده به صحت روایات پیوسته باشد. (غیاث).
و سید جرجانی گوید:
الحسن من الحدیث، ان یکون راویة مشهور بالصدق و الامانة غیر انه لم یبلغ درجة الحدیث الصحیح لکونه قاصراً فی الحفظ و الوثوق و هو مع ذلک یرتفع عن حال من دونه. (تعریفات جرجانی).

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

اصول الحدیث.
(ع، اِ مرکب)
دانش اصول حدیث، که آن را علم روایت حدیث نیز نامند.
رجوع به علم روایت و علم حدیث و حدیث و کشف الظنون و مقدمۀ ابن خلدون ترجمۀ پروین گنابادی ج ٢ شود.

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

اصحاب حدیث

اصحاب حدیث.
(اِخ)
اصحاب حدیث مالک و شافعی و سفیان ثوری و احمد بن حنبل و اصحاب ایشان و غیرهم.(نفایس الفنون).
یکی از دو مذهب سنّت و جماعت و آنان پنج فرقه اند:
داودیه.
شافعیه.
مالکیه.
حنبلیه.
عشریه. (بیان الادیان).

و شهرستانی آرد:
از مردم حجاز بودند و در زمرۀ اصحاب مالک بن انس و اصحاب محمد بن ادریس شافعی و اصحاب سفیان ثوری و اصحاب احمد بن حنبل و اصحاب داود بن علی بن محمد اصفهانی بشمار میرفتند و آنان را از اینرو اصحاب حدیث میخواندند که عنایت آنان به تحصیل احادیث و نقل اخبار بود و بنای احکام را بر نصوص مینهادند و به قیاس جلی و خفی هنگام یافتن خبر یا اثری رجوع نمیکردند.
شافعی (رض) گفت:
هرگاه برای من مذهبی بیابید و آنگاه خبری بدست آورید که برخلاف آن مذهب من باشد باید بدانید که مذهب من همان خبر است، و این کسان از اصحاب شافعی بودند:
ابو ابراهیم اسماعیل بن یحیی مزنی.
ربیع بن سلیمان جیزی.
حرملة بن یحیی تجیبی.
ربیع مرادی.
ابویعقوب بویطی.
حسن بن محمد بن صباح زعفرانی.
محمدبن عبدالله بن عبدالحکم مصری
و ابوثور ابراهیم بن خالد کلینی.
و این گروه افزون بر اجتهاد شافعی به اجتهادی نمیپرداختند بلکه در آنچه از وی نقل شده بود از لحاظ توجیه و استنباط تصرف میکردند و همۀ توجیهات و استنباطات خود را از منقولات وی صادر میکردند و به هیچ رو با نظر وی بمخالفت برنمیخاستند. (از ملل و نحل شهرستانی).

خواجه بوبکر حصیری سر اصحاب حدیث
حجت شافعی و معجزۀ پیغمبر.
فرخی.
و رجوع به اصحاب رای شود.

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

إسناد في الحدیث.
(ع، اِ مرکب)

ان یقول المحدث حدثنا فلان عن فلان عن رسول الله (ص). (تعریفات جرجانی).

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

أحوالُ رُواةِ الحدیث.
(ع، اِمرکب)
علم احوال رواة الحدیث. من وفیاتهم و قبائلهم و اوطانهم و جرحهم و تعدیلهم و غیر ذلک و هذا العلم من فروع التواریخ من وجه و من فروع الحدیث من وجه آخر و فیه تصانیف کثیرة- انتهی.
ما ذکره المولی ابوالخیر و قد اورده من جملة فروع الحدیث و لایخفی انه علم اسماء الرجال فی اصطلاحات اهل الحدیث. (کشف الظنون).

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:حدیث مرسل, :: :: نويسنده : علی

حدیث مرسل

حدیث مرسل.
[ ح َ ث ِ م ُ س َ ]
(ترکیب وصفی، اِ مرکب )
یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف.
رجوع به حدیث شود.

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

جنم.
[ ج َ ن َ ]
(اِ)

شکل و هیأت.
صورت.
قیافه.

|| ذات.
سرشت.
طبیعت.
جنم فلانی بد است، فلانی بدجنم است; بدخو و بدخلق است.

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

طَرَفَة بن العَبْد

طَرَفَة بن العَبْد
(نحو 86 - 60 ق.ه. نحو 538 - 564 م.)
طرفة بن العبد بن سفيان بن سعد، البكري الوائلي، أبو عمرو:
شاعر، جاهلي، من الطبقة الأولى. ولد في بادية البحرين، و تنقل في بقاع نجد. و اتصل بالملك عمرو بن هند فجعله في ندمائه.
ثم أرسله بكتاب إلى المكعبر (عامله على البحرين و عمان) يأمره فيه بقتله، لأبيات بلغ الملك أن طرفة هجاه بها، فقتله المكعبر، شابا، في «هجر» قيل: ابن عشرين عاما، و قيل: ابن ست و عشرين. أشهر شعره معلقته، و مطلعها:

«لخولة أطلال ببرقة ثهمد»

و قد شرحها كثيرون من العلماء. و جمع المحفوظ من شعره في «ديوان- ط» صغير، ترجم إلى الفرنسية. و كان هجاء، غير فاحش القول. تفيض الحكمة على لسانه في أكثر شعره.

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

نقابت.
[ ن ِ / ن َ ب َ]
[
سيبويه گويد که نقابة به کسر اول اسم است و به فتح اول مصدر است. رجوع به حاشيۀ مربوط به نقابة شود.]
(ع، مص)

رئیس شدن.
نقیب شدن.
نقابة.
رجوع به نقابة شود.

|| (اِمص)
مهتری.
شغل نقیب.
سالاری.
مهتری.
عریفی.
نقابة.
نقیبی.
رجوع به نقیب شود.
قراتگین به هرات یافت و پس از نقابت حاجب شد. (تاریخ بیهقی).
با عنفوان جوانی و حداثت سن نقابت سادات علویه به شهر قم و نواحی بدو مفوض بوده است. (تاریخ قم).
رجوع به نقابة شود.
- نقابت سادات یا نقابت علویان; ریاست ومهتری بر سادات علوی.

|| ستودگی.

سه شنبه 30 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

کم.
[ ک َ ]
(ع، اِ)

چند.
چند و چند عدد.
چه مقدار.
کم اسم ناقصی است مبنی بر سکون و یا مرکب است از کاف تشبیه و ما که سپس کوتاه و ساکن شده است. و آن بر دو قسم است:

یا کم استفهام است به معنی چند، مانند: کم رجلاً عندک. و اسم بعد از آن اگر نکره باشد به جهت تمیز بودن منصوب است و بنا به رأی اکثر نحویان جر آن مطلقاً جایز نیست. و مفرد است بر خلاف رأی نحویان کوفه. و اسم بعد از کم استفهامی اگر از معارف باشد به جهت مبتدا بودن مرفوع میگردد.
و یا خبری است به معنی بسیار مانند: کم دنانیرک و کم دراهمک. و در این نوع، تمیز مضمر است و تقدیر آن چنین است کم دیناراً دنانیرک و کم درهماً دراهمک. کم خبری مانند رُبَّ عمل میکند جز آنکه رُبَّ برای تقلیل است و کم خبری برای تکثیر. تمیز کم خبری را اگر مفرد باشد بنا بر لغت تمیم میتوان منصوب خواند و نیز میتوان مرفوع خواند مانند کم رجل کریم قد اتانی.
کم بر دو نوع است: خبری به معنی بسیار و استفهامی به معنی چند. و در پنج مورد با هم مشترکند:
در اسم بودن،
ابهام،
احتیاج به تمیز،
مبنی بودن
و تصدیر.
و در چند مورد با یکدیگراختلاف دارند
١- سخنی که با کم خبری آید محتمل الصدق و الکذب است بر خلاف کم استفهامی.
٢- در کم خبری متکلم منتظر جوابی از مخاطب نیست زیرا او خود خبر دهنده است و در کم استفهامی متکلم در انتظار شنیدن جواب است زیرا که پرسش او برای کسب خبر است.
٣- اسمی که بدل کم خبری واقع میگردد مقرون به همزه نیست، بر خلاف بدل کم استفهامی که مقرون به همزه است، مانند: کم عبید لی خمسون بل ستون (خبری) و کم مالک أ عشرون ام ثلاثون (استفهامی).
٤- تمیز کم خبری یا مفرد است یا جمع، مانند کم عبد ملکت و کم عبید ملکت. اما تمیز کم استفهامی همیشه مفرد است بر خلاف رای نحویان کوفه.
٥- تمیز کم خبری به وسیله «من» مضمر و جوباً مجرور است مگر اینکه میان کم و تمیز آن فاصله افتد و در این حال نصب آن واجب است مانند کم لی عبداً و اگر میان کم و تمیز آن به وسیلۀ فعلی متعدی جدایی افتد، افزودن «من» برای جدا شدن از مفعول واجب است و افزودن «من» بدون فاصله نیز بسیار است مانند: کم من ملک. و اما تمیز کم استفهامی منصوب است مانند کم در هماً مالک. و جز آن، بر خلاف رأی فراء و زجاج و کسانی که موافق رأی آن دو هستند مطلقاً مجاز نیست. و اگر کم به وسیلۀ حرف جر مجرور گردد، در اعراب تمیز آن دو وجه جایز است: منصوب بودن و غالباً چنین است، و مجرور بودن بر خلاف رأی گروهی از نحویان، و آن بوسیلۀ «من» مضمر است نه به اضافه بر خلاف رأی زجاج، مانند بکم درهم اشتریت هذا.
(از اقرب الموارد از مغنی اللبیب ).
این کلمه گاه در استفهام استعمال میشود و گاه از برای خبر و همیشه مبنی بر سکون میباشد. و چون در استفهام استعمال شود، کلمۀ ما بعد آن منصوب میباشد مانند، کم رجلا عندک؟ و چون از برای خبر استعمال گردد، کلمۀ ما بعد آن مجرور خواهد بود مانند کم درهم انفقت و در این قسم هر گاه ما بعد آن مفرد باشد بنی تمیم گاه آن را منصوب میخوانند. در هر صورت گاه کلمۀ بعد از کم را مرفوع میخوانند مانند کم رجل کریم اتانی....



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 173
بازدید دیروز : 214
بازدید هفته : 2879
بازدید ماه : 2375
بازدید کل : 108660
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content