خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی
خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی
خوشی و خرّمی و کامرانی کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دلِ امیدواری که امیدِ دل و جانش تو باشی
همه شادی و عشرت باشد ای دوست در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل و گلزار خوش آید کسی را که گلزار و گلستانش تو باشی
چه باک آید ز کس آن را که او را نگهدار و نگهبانش تو باشی
مپرس از کفر و ایمان بیدلی را که هم کفر و هم ایمانش تو باشی
مشو پنهان از آن عاشق که پیوست همه پیدا و پنهانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید دل بیچاره، تا جانش تو باشی
عِراقی طالبِ درد است دایم به بویِ آنکه درمانش تو باشی
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 831 بازدید دیروز : 11 بازدید هفته : 1037 بازدید ماه : 1963 بازدید کل : 193864 تعداد مطالب : 2000 تعداد نظرات : 1 تعداد آنلاین : 1