یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
یک شنبه 7 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

رکاکت.
[ رَ ک َ ]
(ع اِمص)

یا رکاکة.
سستی و ضعیفی. (غیاث اللغات، آنندراج).
سستی. (ناظم الاطباء).
سستی: رکاکت لفظ. (فرهنگ فارسی معین).
ضد جَزالَت. (یادداشت مؤلف).
اگر آن را خلافی دارم ... به رکاکت رای منسوب گردم. (کلیله و دمنه).
ما به رکاکت عقل و سخافت خرد منسوب گردیم. (سندبادنامه).
سزد که بر رکاکت و قصور الفاظ وعبارت از راه کرم ذیل عفو و اقالت پوشانند. (تاریخ جهانگشای جوینی).
بدین وجه که بیان کرده است هر عاقل عالم داند که نه برنظم و اسلوب قرآن است و رکاکت در کلمه ظاهر است. (نقض الفضائح).

|| زشتی. قباحت. (ناظم الاطباء).
-
رکاکت داشتن;
زشتی و قباحت داشتن و زشت بودن. (ناظم الاطباء).

|| بی غیرتی.

|| باریکی. (غیاث اللغات، آنندراج).

|| عمل قبیح و کار زشت. (ناظم الاطباء).

یک شنبه 7 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

أخلاقکم دقاق

دقاق.
[ دِ ]
(ع ص، اِ)

ج ِ دقیق، به معنی باریک. (غیاث، ناظم الاطباء).

|| ج ِ دقیقة.

|| ریزه و تراشه. (ناظم الاطباء).
-
دقاق العیدان; ریزه های چوب. (منتهی الارب، از اقرب الموارد).
و رجوع به دُقاق شود.
-
دقاق الکندر; ریزه های کندر که از او متقشر گردد. (از تحفۀ حکیم مؤمن، از مخزن الادویة).

|| همم دقاق; همتهای فرومایه،
گویند: لهم همم دقاق; أی خساس. (از ذیل اقرب الموارد از تاج).

|| نام معاء سیم از امعاء سته، و نام دیگر آن لفایف است. (یادداشت مرحوم دهخدا).
و رجوع به دقیق و امعاء و امعاء دقاق شود.

شنبه 6 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مَربوبونَ اقتِساراً

اقتسار.
[ اِ ت ِ ]
(ع مص)

به ستم بر کاری داشتن کسی را.
(ناظم الاطباء، منتهی الارب).

شنبه 6 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

و غیرُ كلُّ شيءٍ لا بـمـزایـلـة

مُـزایَـله.
[ م ُ ی َ ل َ ]
(ع مص)
از همدیگر جدا شدن. (منتهی الارب).
از کسی جدا شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مفارقت کردن. (ناظم الاطباء).
تَــزایُــل.

تَزایُل.
[ ت َ ی ُ ]
(ع مص)
پراکنده شدن. (منتهی الارب، آنندراج، ناظم الاطباء، از المنجد، اقرب الموارد).

|| جدایی و جدا شدن. (منتهی الارب، آنندراج، ناظم الاطباء، از اقرب الموارد).

|| شرم داشتن از کسی. (منتهی الارب، آنندراج، ناظم الاطباء، از متن اللغه، از اقرب الموارد، از المنجد).

مُـتَـزایِـل.
[ م ُ ت َ ی ِ ]
(ع ص)
جدا. (آنندراج).
جدا و علیحده. (ناظم الاطباء).

|| جدا شونده. (آنندراج، از منتهی الارب، از اقرب الموارد).

|| دور و متفرّق. (ناظم الاطباء، از منتهی الارب، از اقرب الموارد).

|| فانی و ناپایدار.

|| زیان کرده. (ناظم الاطباء).

|| تجزیه شده و پراکنده.

|| شرم داشته شده از کسی. (ناظم الاطباء، از اقرب الموارد، از منتهی الارب).

و رجوع به تزایل شود.

تَزَايَلَ‏ - تَزَايُلًا
[زيل‏]
...
القومُ:
آن قوم پراكنده شدند،
... القومُ عنهُ:
آن قوم از او شرم داشتند؛
«انا أَتَزَايلُ‏ عنك فلا أَتَجَاسر عليك»:
من از تو شرم دارم و بر تو جسارت نمیكنم.

جمعه 28 مهر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

سنا. [ س َ ] (ع اِ) روشنی کمتر از ضیا و نور. (غیاث).
روشنی. (آنندراج، غیاث، ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی).

چهار شنبه 22 شهريور 1396برچسب:مقاییس, :: :: نويسنده : علی

مقاییس.
[ م َ ]
(ع اِ)
ج ِ مقیاس [مقدار و اندازه، ملاک و معیار، آنچه بدان اندازه کنند.].
مقیاسها

در همّت تو کس نرسد ، زآن که مُحال ست
پیمودن آن پایه مقاییسِ هِمَم را
انوری

باید که او را مکارم اخلاق و محامد اوصاف و مقاییسِ سیاست و قوانین ریاست ... تفهیم و تقدیم کنی.
(سندبادنامه ـ محمد بن علی ظهیری سمرقندی).
و رجوع به مقیاس شود.

 

 

 

چهار شنبه 22 شهريور 1396برچسب:طُـــرَیحی,مجمع البحرین, :: :: نويسنده : علی

 الـطُّــرَيــحــي
(979 - 1085 ه.ق. 1571 - 1674 م.)
فخر الدين بن محمد
بن علي بن أحمد بن طريح الرمّاحي النجفي:
من علماء الإمامية.
له «مجمع البحرين و مطلع النيرين - ط» في تفسير غريب القرآن و الحديث،
و «المنتخب في جمع المراثي و الخطب - ط»
و «غريب الحديث»
و «جامع المقال فيما يتعلق بأحوال الحديث و الرجال - ط»
و «كشف غوامض القرآن»
و «جواهر المطالب في فضائل علي بن أبي طالب»
و «مراثي الحسين»
و «نزهة الخاطر و سرور الناظر - خ»
مصوّر في مكتبة جامعة الرياض (الفيلم 92) 211 ورقة في بيان لغات القرآن،
و غير ذلك.
توفي في الرمّاحية و نقل إلى النجف. [1]

[1]
روضات الجنات 510
و مجلة المجمع العلمي العربيّ 22: 503
و الذريعة 5: 73
و هو في هدية العارفين 1: 432 «فخر الدين، طرح بن محمد» خطأ.

فیروزآبادی.
(اِخ)
محمد بن یعقوب بن ابراهیم بن عمر فیروزآبادی. از ائمۀ لغت و ادب. در یکی از توابع شیراز به نام فیروزآباد متولد شد و سپس به عراق و شام و روم و هند و مصر سفر کرد و قاضی زبید شد و در زمان خود مرجع علم لغت و حدیث و تفسیر گردید و اشتهار بسیار یافت. و در شهر زبید به سال ٨١٦ ه.ق / ١٤١٣ م. درگذشت. معروفترین کتاب او «قاموس المحیط» است در چهار جزء، و دیگر «بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز» در دو مجلد، «نزهة الاذهان فی تاریخ اصبهان»، «الدرر الغوالی فی الأحادیث العوالی»، «الجلیس الانیس فی اسماء الخندریس»، «سفر السعادة» درحدیث و سیرۀ نبوی، «البلغة فی تراجم ائمة النحو و اللغة»، «تجبر الموشین فی ما یقال بالسین و الشین»، «المثلث المتفق المعنی»، «الاشارات الی ما فی کتب اللغة من الاسماء و الاماکن و اللغات». (از اعلام زِرِکليّ).

چهار شنبه 22 شهريور 1396برچسب:ابن منظور, :: :: نويسنده : علی

ابن منظور.
[ اِ ن ُ م َ ]
(اِخ)

جمال الدین ابوالفضل محمد بن مکرم بن علی الانصاری الخزرجی الافریقی المصری.
مولد او ٦٣٠ ه.ق. و از ابن المقیر و غیر او حدیث شنوده و روایت کرده است و بسیاری از مطولات نحو و جز آن را اختصار کرده مانند اغانی و عقد و ذخیره و مفردات ابن بیطار. و گویند اختصارات او نزدیک پانصد مجلد است. و به تمام عمر در خدمت دیوان انشاء بوده است و سبکی و ذهبی از او روایت دارند. ذهبی گوید در احادیث عوالی ابن منظور متفرد است و او عارف به نحو و لغت و تاریخ و کتابت بود و تاریخ دمشق را در ربع قطر آن مختصر کرده است. و او مذهب تشیع داشت خالی از تعصب و رفض و معروفترین کتاب او «لسان العرب» در لغت است و در آن کتاب میان تهذیب و محکم و صحاح و حواشی آن و جمهره و نهایه جمع کرده است و این کتاب در شش مجلد سطبراست و وی به سال ٧١١ به ماه شعبان درگذشت. (از روضات). و صاحب کشف الظنون مرگ او را در سال ٧١٦ گفته است.

ابن فارس. [مؤلّف کتاب معجم مقاییس الّلغة ]
[ اِ ن ُ رِ ]
(اِخ)
ابوالحسن یا ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریّا بن محمّد بن حبیب الرّازیّ اللّغویّ.
در اقسام علوم خاصّه در لغت امام بود و کتاب مجمل او در لغت عرب با همۀ اختصار حاوی فوائد جَمّه است.
او اصلاً از مردم ری بود و به قزوین علم و ادب فراگرفت و نوبتی نیز به زیارت خانه شد و در آنجا باز به کسب معرفت و دانش پرداخت. گذشته از اساتید دیگر از پدر خویش هم استفادات بسیار کرده است. یکی از شاگردان او «بدیع الزّمان همدانیّ» معروف است و «حریریّ» صاحب مقامات اسلوب خویش از رسائل انیقۀ او اقتباس کرده است. «فخرالدّولۀ دیلمیّ» وی را به ری خواند و تربیت فرزند خویش «مجدالدّولة» بدو گذاشت. «صاحب بن عَبّاد» خود را رهین دانش و فضل "ابن فارس" میداند. تألیفات او از تغلیط و اشتباه خالی است و با ایرانی بودن از «شعوبیّة» بیزار و با آنان مخالف است. او به سخا مشهور بوده است و اشعار رائقه و رسائل بدیعۀ او مطبوع اهل ادب است. علاوه بر «مجمل اللّغة» که مرتّب بر حروف است کتب ذیل از اوست:

الصّاحبی فی فقه اللّغة،
سنن العرب فی کلامها،
کتاب الثّلاثة،
کتاب أوجز السّیر لخیر البشر،
کتاب ذمّ الخطاء فی الشّعر،
کتاب الاتباع و المزاوجة،
کتاب النّیروز،
کتاب اللّامات،
کتاب حلیة الفقهاء.

وفات او در٣٩٠ ه.ق. به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد «قاضی علیّ بن عبدالعزیز جرجانیّ» است. نیز گویند وفات او در ٣٩٧ و مدفن او به محمّدیّة است.
و «ابن النّدیم» در الفهرست نام ابن فارسی را میبرد و کتابی بنام «کتاب الحماسة» بدو نسبت میکند.

***

ابن فارس
(329 - 395 ه.ق. 941 - 1004 م.)
أحمد بن فارس بن زكريا القزويني الرازيّ، أبو الحسين:
من أئمة اللغة و الأدب.
قرأ عليه البديع الهمذاني و الصاحب ابن عباد و غيرهما من أعيان البيان.
أصله من قزوين،
و أقام مدة في همذان،
ثم انتقل إلى الريّ فتوفي فيها، و إليها نسبته.
من تصانيفه
«مقاييس اللغة - ط»
ستة أجزاء،
و «المجمل - خ»
طبع منه جزء صغير،
و «الصاحبيّ - ط»
في علم العربية، ألفه لخزانة الصاحب ابن عباد،
و «جامع التأويل»
في تفسير القرآن، أربع مجلدات،
و «النيروز - ط»
في نوادر المخطوطات،
و «الإتباع و المزاوجة - ط»
و «الحماسة المحدثة»
و «الفصيح»
و «تمام الفصيح»
و «متخير الألفاظ - ط»
و «ذمّ الخطأ في الشعر - ط»
و «اللّامات - ط»
و «أوجز السير لخير البشر - ط»
في 8 صفحات،
و «كتاب الثلاثة - خ»
في الكلمات المكونة من ثلاثة حروف متماثلة،
و له شعر حسن.[1]

***

[1]
ابن خلكان 1: 35
و الأنباري 392 و
اليتيمة 3: 214
و آداب اللغة 2:
309 و مجلة مجمع العلمي 22: 501
و محمد بن شنب في دائرة المعارف الإسلامية 1: 247
و في «كتابخانه دانشگاه تهران، جلد دوم 448، وصف لمخطوطة من «مجمل اللغة» كتبت سنة 479 و هي مما أهدي إلى مكتبة جامعة طهران.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1729
بازدید هفته : 2234
بازدید ماه : 1730
بازدید کل : 108015
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content