مُـــســـنَـــد
یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 19 آبان 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مُـــســـنَـــد.
[ م ُ ن َ ]
(ع ،ص، اِ)

روزگار.
دهر.
زمانه.

|| اِسناد شده.
اِسناد داده.

|| (اصطلاح حدیث) در اصطلاح محدّثین، حدیثی که آن را به گویندۀ وی برداشته باشند.
حدیثی که آن را به گویندۀ وی اِسناد دهند.
المسند من الحدیث
ما أُسْنِدَ إِلى قائِلِهِ‏ أَي اتَّصَلَ‏ إِسنادُه‏ حَتَّى‏ يُسْنَد إِلى النّبيّ صلى الله عليه و سلّم، و المُرْسَل و المُنقَطِعُ: ما لم يَتَّصِل‏.

|| (اصطلاح درایه) در اصطلاح درایه، مقابل مرسل است و عبارت از حدیثی است که تمامی رواة آن تا معصوم ذکر شده باشد. حدیثی است که تمامی رواة آن تا معصوم در هر طبقه مذکور و نام برده شده باشد و یکی از ایشان متروک الاسم نباشد، چه در اوّل سند باشد چه در آخر چه در وسط. حدیثی است که تمام روات آن بدون انقطاع تا صحابی ذکر شده و صحابی از رسول الله (ص) اخذ کرده باشد.
آن است که سند او متصل باشد از راوی تا انتها.
و بعضی دیگر گویندآن است که مرفوع شود تا نبی (ص).

- حدیث مسند;
حدیثی است که متّصل وبی انقطاع، واسطۀ یکی از دیگری تا پیغمبر (ص) روایت کرده اند.
حدیثی که اسناد آن را به گوینده داده اند، یعنی اسناد تا به او متّصل است، مقابل مرسل و منقطع.

حدیث مسند خلاف مرسل است و آن حدیثی است که اسناد او به رسول الله (ص) متصل است و آن سه قسم است: متواتر، مشهور و آحاد.

چون نسیم از سر زبان دارد
فقه و تفسیر و مسند و اخبار

فرخی
مؤدب شوم یا فقیه محدث
کاحادیث مسند کنم استماعی
خاقانی

|| نام برخی کتب در حدیث، مانند مسند احمد بن حنبل.
کتابی که مرتّب بر اسماء صحابه باشد، مقابل مصنّف که مرتّب است بر ابواب فقه.

|| آنچه سبب تکیه دادن میشود.
چیزی که به آن تکیه داده باشند چیزی را و چیزی که پشت به آن داده شود.

|| کسی که به آن پناه برده شود.

مبدع است و تابع استاد نی
مُسند جمله ورا اسناد نی

مولوی

قوتی و راحتی و مسندی
در میان جان فتادش زآن نَدی
مولوی

|| پسرخوانده.
سنید.
دعیّ.

|| حرام زاده.
ظاهراً کلمۀ «سند» را به اشتباه مسند خوانده اند.

|| (اصطلاح نحو) در اصطلاح نحویان، خبر را گویند. فعل نیز مسند میشود، چنانکه در «ضرب زید» ضرب مسند است و زید مسند الیه.
یکی ازارکان اصلی جمله است و آن کلمه ای است که مفهوم آن را به مسندالیه نسبت داده باشند. مثلاً در جملۀ «هوا روشن است.»، «روشن» مسند است.
خبر (مقابل مبتدا).
مقابل مسند الیه.
مسندٌ به.
و رجوع به مسندٌ به شود.

|| (اصطلاح منطق) در اصطلاح منطق، منسوب محمول، مقابل مسندٌ الیه.

|| حروف مسند یا آلفابیطوس: ا ب ت ث ج ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک ل م ن و ه ی.

|| خطی است مر حِمیَر را.
خطی است که بوسیلۀ بنوحمیر استعمال شده است و مخالف خط ما است: «رأیت مکتوباً بالمسند» که منظور خط حمیری است.
خط کتیبه های مَعینی و سبائی و حمیری.
خط حمیری است و آن غیر خط عرب است، به روزگاری که حمیریان سلطنت و ملک داشته اند بدان مینوشته اند.
-
خط مسند;
خط حمیری.

|| بالش بزرگ.
مُسندة.

|| سدره.